کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قیقاج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قیقاج
لغتنامه دهخدا
قیقاج . [ ق َ / ق ِ ] (ترکی ، ص ، اِ) اریب . وریب . (برهان در کلمه ٔ وریب ). مأخوذ از ترکی ، در تداول ، کج و خم . || تیر خمیده . (ناظم الاطباء). تیر افکندن به دشمن در حالی که پشت بدو دارند چنانکه اشکانیان در کر و فر خویش . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
واژههای همآوا
-
غیغاج
لغتنامه دهخدا
غیغاج . [ غ َ ] (ص ، ق ) قیقاج . در تداول عوام ، کج و پیچان ، با رفتن و نگاه کردن استعمال میشود.- غیغاج رفتن ؛ کج و پیچان راه رفتن .|| در تداول مردم آذربایجان ، قیقاج یا قیقاجی بریدن پارچه ؛ یعنی بریدن آن بشکل سه گوشه ٔ قائم الزاویه .
-
جستوجو در متن
-
اوریو
لغتنامه دهخدا
اوریو. [ اُ ] (ص ) اوریب . اریب . بر وزن و معنی اوریب است که به ترکی قیقاج و بعربی محرف گویند. (برهان ) (هفت قلزم ). رجوع به اریب شود.
-
غیغاج
لغتنامه دهخدا
غیغاج . [ غ َ ] (ص ، ق ) قیقاج . در تداول عوام ، کج و پیچان ، با رفتن و نگاه کردن استعمال میشود.- غیغاج رفتن ؛ کج و پیچان راه رفتن .|| در تداول مردم آذربایجان ، قیقاج یا قیقاجی بریدن پارچه ؛ یعنی بریدن آن بشکل سه گوشه ٔ قائم الزاویه .
-
اوریب
لغتنامه دهخدا
اوریب . [ اُ ] (ص ) اریب . محرف . (هفت قلزم ) (برهان ). هر چیز منحرف و معوج را گویند. مقابل مستقیم . (از ناظم الاطباء). قیقاج . (برهان ). وریب . (آنندراج ).- خط اوریب ؛ خط منحرف . (ناظم الاطباء).
-
قیقاچ
لغتنامه دهخدا
قیقاچ . [ ق َ / ق ِ ] (ترکی ، ص ، اِ) خم : چه غم رخسارش ار قیقاچ مژگان رسا داردکه جوشی از خط نارسته در زیر قبا دارد. محسن تأثیر (از آنندراج ).مشق قیقاچی که آن برگشته مژگان کرد و رفت لاله زار سینه ٔ ما را گلستان کرد و رفت . داراب بیک (از آنندراج ).رج...
-
وریب
لغتنامه دهخدا
وریب . [ وُ ] (ص ) چولی . اریف . (یادداشت دهخدا). اریب که کج و منحرف باشد. (برهان ). کژ. (حاشیه ٔ اسدی ). قیقاج [ در ترکی ] . (برهان ). و به کسر اول هم گفته اند که بر وزن فریب باشد. (برهان ). اریب و کج و معوج و منحرف . (ناظم الاطباء) : توانی بر او کا...
-
اریب
لغتنامه دهخدا
اریب . [ اُ ] (ص ) محرف . (جهانگیری ) (برهان ). کج . منحرف . قیقاج (بترکی ). (برهان ). اُریف . اریو. (رشیدی ). وریب و این اریب اصل کلمه ٔ مُورب عرب است ، یا هر دو زبان این کلمه را داشته اند و مؤلف غیاث اللغات گوید: این [ کلمه ] اماله ٔ وراب است بعد ...
-
چپ انداز
لغتنامه دهخدا
چپ انداز. [چ َ اَ ] (نف مرکب ) مکار و حیّال [ حیله گر ]. (آنندراج ). آنکه مردم را مغلطه داده ، کار از پیش برد. (آنندراج ). مکار و فریب دهنده . (فرهنگ نظام ) : راست میگویم این شکایت نیست نظر او بما چپ انداز است . حاذق گیلانی (ازآنندراج ).بعیاری چپ اند...