کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قیعة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قیعة
لغتنامه دهخدا
قیعة. [ ع َ ] (ع اِ) قاع . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به قاع شود.
-
واژههای همآوا
-
غیاط
لغتنامه دهخدا
غیاط. (ع اِ) ج ِ غَوط و غاط. (از منتهی الارب ) (المنجد) (اقرب الموارد) (تاج العروس ). صاحب منتهی الارب غِیاط را جمع غائط نیز آورده است و ظاهر عبارت تاج العروس نیز آن را تأیید میکند. رجوع به غَوط، غاط و غائط شود.
-
جستوجو در متن
-
قاع
لغتنامه دهخدا
قاع . (ع اِ) زمین پست هموار دور از کوه و از پشته . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). زمین راست و هموار. (ترجمان علامه جرجانی ص 77). کویر. (نصاب ). ج ، قیع، قیعه ، قیعان ، اقواع ، اقوع . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) : نه روشندلی زاید از تیره اصلی نه نیل...
-
هامون
لغتنامه دهخدا
هامون . (اِ) دشت و صحرا و زمین هموار خالی از بلندی و پستی که به تازی قاع خوانند. (ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (برهان ). قیعه . (دهار). ساد. ساده . صحرای بی درخت . قاع صفصف . براز. عراء. (یادداشت مؤلف ) : سپه بود بر کوه و هامون و راغ دل رومیان بد پر از...