کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قیطان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قیطان
لغتنامه دهخدا
قیطان . [ ق َ / ق ِ ] (اِ) نوعی ریسمان که از ابریشم بافند و برای برشته کردن دانه های تسبیح و امثال آن بکار میرود. رشته از چند ریسمان بهم بافته که بر حاشیه ٔ جاجیم دوزند و دگمه و مادگی از آن کنند و بند سبحه از آن سازند. آنندراج در کلمه ٔقیطون گوید: آن...
-
واژههای همآوا
-
غیتان
لغتنامه دهخدا
غیتان . [ غ َ ] (ع اِ) صاحب اقرب الموارد گوید:نوعی ماهی است ، و فریتاگ این لغت را از کتابی در وصف حیوان نقل کرده است و من آن را ندیده ام - انتهی .
-
غیطان
لغتنامه دهخدا
غیطان . (ع اِ) ج ِ غائط. (منتهی الارب ). ج ِ غائط مانند جان ّ. (از تاج العروس ).رجوع به غائط شود. || ج ِ غَوط، مانند ثورو ثیران . (از تاج العروس ). رجوع به غَوط شود. || ج ِ غَیط. (دزی ج 2 ص 235). رجوع به غیط شود.
-
جستوجو در متن
-
تابلمه
لغتنامه دهخدا
تابلمه .[ ل َ م َ / م ِ ] (اِ) نوعی نخ و رشته .هقسمی قیطان .
-
لب قیطانی
لغتنامه دهخدا
لب قیطانی . [ ل َق َ / ق ِ ] (ص مرکب ) که لبی باریک چون قیطان دارد.
-
المک
لغتنامه دهخدا
المک . [ اِ م َ ] (ترکی ، اِ) مادگی و انگله از قیطان و امثال آن . مادگی که از قیطان یا چیزی دیگر بیرون جامه دوزند چون دسته و گوشه ٔ چیزی . اخکورنه . عروة: المک پرده . در آذربایجان ایلمک گویند.
-
قیطانی
لغتنامه دهخدا
قیطانی . [ ق َ / ق ِ ] (ص نسبی ) منسوب به قیطان .- لب قیطانی ؛ لبی که نهایت باریک است .
-
باریک لب
لغتنامه دهخدا
باریک لب . [ ل َ ] (ص مرکب ) لب نازک . لب باریک . لب قیطانی ، لبی بنازکی چون قیطان .
-
علاقه بند
لغتنامه دهخدا
علاقه بند. [ ع ِق َ / ق ِ ب َ ] (نف مرکب ) آنکه ابریشم بافد و رشته و غیره از ابریشم سازد. و بهندی پطوه گویند. (آنندراج ). || سازنده ٔ نوار و قیطان . (ناظم الاطباء). || کسی که ابریشم تابیده و نوار و قیطان فروشد. (ناظم الاطباء).
-
قیطون
لغتنامه دهخدا
قیطون . [ ق َ ] (اِ) به لغت مصری گنجینه . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). گنجینه . (برهان ) (آنندراج ). || خانه ٔ خرد در خانه ٔ کلان بلغت اهل مصر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || کناره و حاشیه و سجافی که از ابریشم بافند. (ناظم الاط...
-
قلق
لغتنامه دهخدا
قلق . [ ق ُل ْ ل ُ ] (اِ) چیزی چون جلد و جامه ٔ قرآن که زنان در آن نخ و سوزن نهند. (یادداشت مؤلف ). کیسه مانندی شبیه به پاکت که زنان دارند از قماش دوخته و بر آن قیطان و ریسمانی که چندبار پیرامون آن گردد بستن را و در آن سوزن ونخ و انگشتانه و موم گذار...
-
بادله
لغتنامه دهخدا
بادله . [ دِ ل َ / ل ِ ] (از هندی ، اِ) لفظ هندی است بمعنی تار نقره که با طلا اندوده پهن سازند و جامه ها بدان بافند و پوشنده ٔ این قسم جامه را بادله پوش خوانند. سیدحسین خالص گوید : برخورد چنان گرم که آتش بدلم زدچون شعله سراپا ز طلا بادله پوشی . (آنند...
-
خرجی
لغتنامه دهخدا
خرجی . [ خ َ ] (ص نسبی ، اِ) قدری از مال که اخراجات ضروری را بر آن موقوف باشد. (آنندراج ) : دو استر پر ز گوهرهای غلطان که کس قیمت نداند هر یکی زآن که تا هر جا که خرجی سهل ماندبیک در دخل اقلیمی ستاند. امیرخسرو (از آنندراج ).بزربفت خلعت مرا مرحمت شدهزا...