کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قچ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قچ
لغتنامه دهخدا
قچ . [ ق ُ ] (ترکی ، اِ) قُج . میش نر شاخ دار جنگی . ظاهراً این لفظ ترکی است . (آنندراج ) : پنبه در آتش نهادم من به خویش در فکندم من قچ نر را به میش .مولوی .
-
جستوجو در متن
-
قج
لغتنامه دهخدا
قج . [ ق ُ ] (ترکی ، اِ) قچ . قوچ . رجوع به قچ شود.
-
قوچ
لغتنامه دهخدا
قوچ . (ترکی ، اِ) گوسفند شاخ دار جنگی را گویند. (آنندراج ) (برهان ). میش شاخ دار نر. (فرهنگ نظام ). قچ . کبش (معرب آن ). (حاشیه ٔ برهان چ معین ). قچقار.گوسفند نر سه یا چهار ساله اخته ناشده که غالباً شاخ دارد. || بز کوهی . (فرهنگ فارسی معین ).- سر قوچ...
-
رفاق
لغتنامه دهخدا
رفاق . [ رِ ] (ع اِ) ریسمانی که بدان بازوی شتر بندند تا آهسته رود. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). رشته ای که با آن بازوی شتر را ببندند هرگاه بیم آن رود که آرزومند وطن خود شود. ج ، رُفُق . (از اقرب الموارد). || دورویی . (ناظم الاطباء) (منته...
-
میش
لغتنامه دهخدا
میش . (اِ) گوسفند. گوسپند. مطلق گوسفند باشد خواه ماده و خواه نر. در مهذب الاسماء و منتهی الارب ذیل کلمه ٔنعجه آمده است ماده میش ؛ پس میش باید نر هم داشته باشد و دهار در کلمه ٔ العافظة می نویسد میشینه ٔ نر و بزینه . گوسپند اعم از نر و ماده در قدیم به ...
-
پی
لغتنامه دهخدا
پی . [ پ َ / پ ِ ی ِ ] (حرف اضافه ) برای ِ. بهرِ. ل ِ. جهت ِ. علت ِ. واسطه ٔ. سبب ِ : من امروز نز بهر جنگ آمدم پی پوزش نام و ننگ آمدم . فردوسی .سپه را بکردار پروردگاربهر جای بردم پی کارزار. فردوسی .آتش بر دیگ پی کار تست آب به بیگار تو در آسیاست . ناص...