کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قُلْچُماق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
قلچماق
لغتنامه دهخدا
قلچماق . [ ق ُ چ ُ ] (ترکی ، ص مرکب ) مرد شهوت پرست و اوباش . (آنندراج از سفرنامه ٔ شاه ایران ). این کلمه مرکب از قل به معنی بازو و چماق است و به کسی گفته میشود که دارای بازوانی قوی و نیرومند باشد.
-
علی قلچماق
لغتنامه دهخدا
علی قلچماق . [ع َ ق ُ چ ُ ] (اِخ ) نام شخصی از فساق است . و قلچماق در ترکی «سائیس » را گویند. (از آنندراج ) : ارشاد بچه پروریت گر هوس شودبرخیز و سر بپای علی قلچماق نه .ناظم تبریزی (از آنندراج ).
-
واژههای همآوا
-
قلچماق
لغتنامه دهخدا
قلچماق . [ ق ُ چ ُ ] (ترکی ، ص مرکب ) مرد شهوت پرست و اوباش . (آنندراج از سفرنامه ٔ شاه ایران ). این کلمه مرکب از قل به معنی بازو و چماق است و به کسی گفته میشود که دارای بازوانی قوی و نیرومند باشد.
-
جستوجو در متن
-
قلدر
لغتنامه دهخدا
قلدر. [ ق ُ دُ ] (ترکی ، ص ) خشن و تنومند. گردن کلفت . زورمند. قلچماق . رجوع به قلچماق شود.
-
قولچماق
لغتنامه دهخدا
قولچماق . [ چ ُ ] (ترکی ، ص مرکب ) (از: ترکی قول ، بازو + چماق ، چوب گنده ). رجوع به قلچماق شود.
-
نرگدا
لغتنامه دهخدا
نرگدا. [ ن َ گ َ / ن َرْ رَ / رِ گ َ] (اِ مرکب ) گدایان بی شرم و حراف و زبردست را گویند. (برهان قاطع). نره گدا. گدائی بسیار مبرم یال وکوپال دار. قومی از گدایان مهیب و قوی هیکل . (آنندراج ). گدای بی شرم و ناهموار و پرحرف و زبردست . (ناظم الاطباء).گدای...