کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قُبَّه گَنُّم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
قبه
لغتنامه دهخدا
قبه . [ ق ُب ْ ب َ ] (اِخ ) (ذوالقبة) ابن ثعلبه لقب حنظلةبن ثعلبه است . (منتهی الارب ). بدان جهت که دردشت ذی قار گنبدی بر پا ساخته است . (منتهی الارب ).
-
قبه
لغتنامه دهخدا
قبه . [ ق ُب ْ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پایروند بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان . در 16000 گزی شمال خاوری کرمانشاه و 6000 گزی شمال شوسه ٔ کرمانشاه به تهران واقع است . دشت ، سردسیر معتدل است . سکنه ٔ آن 20 تن و آب آن از چاه است . محصول آنجا غلات دی...
-
قبه
لغتنامه دهخدا
قبه . [ ق ُب ْ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان لاهیجان بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد. در 55000 گزی شمال باختری مهاباد و 1500گزی باختر شوسه ٔ خانه به نقده و کوهستانی ، سردسیر سالم است . 30 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه ٔ جلدیان و محصول آن غلات ، توتون و ح...
-
قبة
لغتنامه دهخدا
قبة. [ ] (اِخ ) ابن فیروز اسلمی . والی بلاد جزیره و دیاربکر در زمان خلافت عمربن الخطاب چون عیاض بن غنم فهری با سپاهی مشتمل بر پنج هزار تن از سپاهیان از شام بلاد جزیره ودیار بکر را بتصرف درآورد بحکم خلیفه ٔ دوم ، عمر امارت آن دو ولایت به قبةبن فیروز ا...
-
قبة
لغتنامه دهخدا
قبة. [ ق ُب ْ ب َ ] (ع اِ) قبه . برآمدگی هر چیز راگویند. (برهان ). بنای گرد برآورده چون گنبد. هرچه مثل گنبد سازند، چون قبه ٔ سپر. گنبد. (منتهی الارب ). خرقاهته . (کشاف اصطلاحات الفنون ). خرگاه . (کشاف ). ج ، قُبَب ، قِباب . (منتهی الارب ). || عربان ش...
-
ابن قبه
لغتنامه دهخدا
ابن قبه . [ اِ ن ُ ق ِ ب َ ] (اِخ ) ابوجعفر محمدبن عبدالرحمن بن قبه . متکلم مشهور شیعی ، از مردم ری . در اول امر معتزلی بود و از آن پس بمذهب تشیع گرایید. او در قرن سیم هجری میزیست و با ابوالقاسم بلخی متکلم معروف معاصر بود. او را کتب چند است ، ازجمله ...
-
قبه ٔ آب
لغتنامه دهخدا
قبه ٔ آب . [ ق ُب ْ ب َ / ب ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از حباب است و آن شیشه مانندی باشد که هنگام باریدن باران در روی آب بهم میرسد. (برهان ) (آنندراج ). رجوع به قبک آب شود.
-
قبه ٔ زبرجدی
لغتنامه دهخدا
قبه ٔ زبرجدی . [ ق ُب ْ ب َ / ب ِ ی ِ زَ ب َ ج َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان است . (برهان ).
-
قبه ٔ زربفت
لغتنامه دهخدا
قبه ٔ زربفت . [ ق ُب ْ ب َ / ب ِ ی ِ زَ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان است در شب با ستاره . (برهان ).
-
قبه ٔ زرین
لغتنامه دهخدا
قبه ٔ زرین . [ ق ُب ْ ب َ / ب ِ ی ِ زَرْ ری ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب و عمود صبح است . (برهان ).
-
قبه ٔ علیا
لغتنامه دهخدا
قبه ٔ علیا. [ ق ُب ْ ب َ / ب ِ ی ِ ع ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از فلک است . (برهان ).
-
قبه ٔ فلک
لغتنامه دهخدا
قبه ٔ فلک . [ ق ُب ْ ب َ / ب ِ ی ِ ف َ ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از معدل النهاراست که فلک نهم باشد و عربان عرش گویند. (برهان ).
-
قبه ٔ گردنده
لغتنامه دهخدا
قبه ٔ گردنده . [ ق ُب ْ ب َ / ب ِ ی ِ گ َ دَ دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) به معنی قبه ٔ علیا است که کنایه از آسمان باشد. (برهان ).
-
قبه ٔ مینا
لغتنامه دهخدا
قبه ٔ مینا. [ق ُب ْ ب َ / ب ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) به معنی قبه ٔ زبرجدی است که کنایه از آسمان باشد. (برهان ).
-
قبة جالینوس
لغتنامه دهخدا
قبة جالینوس . [ ق ُب ْ ب َ ت ِ ] (اِخ ) جائی است در مصر. (منتهی الارب ) (معجم البلدان ).