کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قَيِّمُ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
قیم
لغتنامه دهخدا
قیم . [ ق َی ْ ی ِ ] (اِخ ) لقب علی مردانخان بختیاری است . پس از مرگ نادرشاه ، علی مردانخان بختیاری به لقب قیم [ 1161 تا 1163 هَ . ق . ] ملقب گشت . (سکه های شاهان ایران تألیف استوارت پول چ 1887 صص 53 - 55 و سازمان اداری حکومت صفوی حاشیه ٔ ص 82) (فره...
-
قیم
لغتنامه دهخدا
قیم . [ ق َی ْ ی ِ ] (ع ص ، اِ) سرپرست . برپادارنده ٔ کاری . حافظ و نگهبان و حامی . (ناظم الاطباء). کفیل . (از اقرب الموارد). متولی . گویند: قیم الوقف و قیم الحمام . || (اصطلاح حقوق ) محجورین [ صغار، مجانین ، اشخاص غیررشید ] در اثر آنکه نمی توانند من...
-
قیم
لغتنامه دهخدا
قیم . [ ق ُی ْ ی َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ قائم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به قائم شود.
-
قیم
لغتنامه دهخدا
قیم . [ ی َ ] (ع اِ) ج ِ قَومة. (منتهی الارب ). رجوع به قومة شود. || ج ِ قیمة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). قیمت ها و ارزش ها. رجوع به قیمة شود. || ج ِ قامة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به قامة شود.
-
قیم الدولة
لغتنامه دهخدا
قیم الدولة. [ ق َی ْ ی ِ مُدْ دَ ل َ ] (اِخ ) حاکم سلطان ملکشاه در دیاربکر و شام و حله . رجوع به تاریخ گزیده چ لندن ص 446 شود.
-
ابن قیم الجوزیه
لغتنامه دهخدا
ابن قیم الجوزیه . [ اِ ن ُ ق َی ْ ی ِ مِل ْ ج َ زی ی َ ] (اِخ ) شمس الدین ابوعبداﷲ محمدبن ابی بکر حنبلی ، شاگرد و پیرو ابن تیمیه . بعدم خلود عذاب عُصات معتقد بود و زیارت مسجد خلیل (حبرون ) را حرام میشمرد و بدین سبب دستگیر و محبوس گردید. او را کتب بسی...
-
جستوجو در متن
-
محمد
لغتنامه دهخدا
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن قیم ... رجوع به ابن قیم الجوزیة شود.
-
ابوعبدا
لغتنامه دهخدا
ابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) محمدبن ابی بکربن قیم الجوزیه . رجوع به ابن قیم الجوزیه ...شود.
-
ابوعبدا
لغتنامه دهخدا
ابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) محمدبن قیم الجوزیة. رجوع به ابن قیم الجوزیه و رجوع به محمد... شود.
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی .[ ع َ ] (اِخ ) ابن قیم علی بن عیاد اسکندری ، مشهور به ابن قیم . رجوع به علی اسکندری (ابن عیاد...) شود.
-
ابوعبدا
لغتنامه دهخدا
ابوعبدا. [ اَع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) ابن قیم الجوزیه . محمدبن ابی بکرحنبلی . رجوع به ابن قیم الجوزیه شمس الدین ... شود.
-
خودمختار
لغتنامه دهخدا
خودمختار. [ خوَدْ / خُدْ م ُ ] (ص مرکب ) مستقل . آنکه عنان انجام کار خود را بدون قیم بدست دارد. بدون قیم . بدون صاحب اختیار. بدون سرپرست . آزاد.- کشور خودمختار ؛ کشور آزاد. کشور مستقل . کشوری که می تواند خود تصمیم بگیرد و خود تصمیم خود را در عمل گذار...
-
چاتمه ای
لغتنامه دهخدا
چاتمه ای . [ م َ / م ِ ] (ص نسبی ) چاتمه وار. وضعی از اوضاع که سر دو چیز را به یک دیگر تکیه دهند که هر یک پایه و قیم دیگری شود و هر دو بر پا توانند ماند.
-
رحیم آباد
لغتنامه دهخدا
رحیم آباد. [ رَ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه اصفهان به یزد، میان قیم آباد و بزرگور، در 130هزارگزی اصفهان . (یادداشت مؤلف ).