کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قَلع و قَمع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
قلع
لغتنامه دهخدا
قلع. [ ق َ ] (ع مص ) از بیخ برکندن یا از جای برگردانیدن . || قُلِعَ قلعاً؛ معزول گردیدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
قلع
لغتنامه دهخدا
قلع. [ ق ِ ] (ع ص ) آنکه بر زین نتواند نشست . (منتهی الارب )(اقرب الموارد). || کندخاطر که سخن را نفهمد. (منتهی الارب ). || (اِ) روز زایل شدن تب . (اقرب الموارد). || جامه ٔ سینه پوش که مردان بپوشند. (منتهی الارب ). || بادبان کشتی . (اقرب الموارد) (منت...
-
قلع
لغتنامه دهخدا
قلع. [ ق ِ ل َ ] (ع اِ) ج ِ قِلْعة. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قلعة شود.