کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قونس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قونس
لغتنامه دهخدا
قونس . [ ] (معرب ، اِ) قونوس . حب الصنوبر کبار. (از فهرست مخزن الادویه ).
-
قونس
لغتنامه دهخدا
قونس . [ ق َ ن َ ] (ع اِ) اعلای سر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). رجوع به قِنس شود. || زبر خود آهنی یاآهن سر خود. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). سپر خود آهنی . (آنندراج ). || تندی میان دو گوش اسب . (آنندراج ) (منتهی الارب ). عظم ناتی ٔ بی...
-
واژههای همآوا
-
قونص
لغتنامه دهخدا
قونص . [ ] (اِ) قانصه . (از فهرست مخزن الادویه ). رجوع به قانصه شود.
-
جستوجو در متن
-
قونوس
لغتنامه دهخدا
قونوس . [ ق َ ] (ع اِ) زبر خود آهنی یا آهن سر خود. || تندی میان دو گوش اسب . || میانه ٔ راه . قَونَس . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به قونس شود.
-
قوانس
لغتنامه دهخدا
قوانس . [ ق َ ن ِ ] (ع اِ) ج ِ قَونَس . (ناظم الاطباء). رجوع به قونس شود. || اسم سنگدان است که برومی کیلان و به یونانی شعر سمعون نامند. (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به قوانص شود.