کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قوطی سیگار و غیره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
کهور
لغتنامه دهخدا
کهور. [ ک َ ] (اِ) نوعی چوب که در کرمان و نواحی از زیرخاک و ریگ روان به دست آرند و خطوط زرین بر آن است .از آن چوب سیگار و وافور و چپق و غیره سازند. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
سیگارت
لغتنامه دهخدا
سیگارت . [ رِ ] (فرانسوی ، اِ) سیگار. رجوع به سیگار شود. || قرقره ٔ باریک دارای نخی نازک (نخ یا ابریشم ) که برای نازک دوزی و پس دوزی بکار میرود. (فرهنگ فارسی معین ).
-
امزیک
لغتنامه دهخدا
امزیک . [ اَ ] (اِ) چوب سیگار. (یادداشت مؤلف ). آلتی از چوب یا سفال که سیگار در سر آن کنند و بکشند. مشتوک . سر سیگار. کلمه ٔ امزیک در بعضی از نقاط آذربایجان متداول است .
-
چاق کردن
لغتنامه دهخدا
چاق کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) فربه کردن . فربی کردن . تسمین . || سالم کردن . تندرست کردن . معالجه کردن . درمان کردن . شفا دادن . خوب کردن . درست و تیار کردن . || قلیان و چپق و سیگار و غیره چاق کردن . قلیان تنباکو را آماده کردن . آب و تنباکو و آتش ...
-
سیگار
لغتنامه دهخدا
سیگار. (اِ) (فرانسوی ، اِ) برگ بریده یا خردکرده ٔ توتون که معمولاً در کاغذ نازک پیچیده شده است و برای «کشیدن دود» آن بکار میرود. سیگار به این معنی را فرنگیها سیگارت میگویند. و در اصطلاح آنها سیگار اطلاق میشود به آنچه ما سیگار برگ میگوئیم و عبارت است ...
-
خرازی
لغتنامه دهخدا
خرازی . [خ َرْ را ] (ص ، اِ) مهره های در رشته کشیده شده . (از ناظم الاطباء). || مهره فروش . (ملخص اللغات حسن خطیب ). امروز فروشنده ٔ صابون و عطر و شانه و مقراض و قلمتراش و آینه های کوچک و قوطی سیگار و سر سیگارو کش و امثال آنرا خرازی گویند. (یادداشت م...
-
مشتوک
لغتنامه دهخدا
مشتوک . [ م ُ ] (اِ)قسمت زیرین لوله ٔ سیگارت که تهی است و توتون در آن نیست . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). لوله ای از مقوا که در ته سیگار نصب شود. || لوله ٔ فلزی یاچوبی و جز آن که سیگار را بر آن نصب کنند و کشند.
-
فیلتر
لغتنامه دهخدا
فیلتر. [ ت ْ / ت ِ ] (فرانسوی ، اِ) آلتی برای تصفیه ٔ آب و مایعات دیگر. صافی . (فرهنگ فارسی معین ). || پنبه ای که بشکل رشته های موازی در ته سیگار قرار دهند تا دود سیگار را اندکی تصفیه کند و رقیق تر سازد.
-
توتن
لغتنامه دهخدا
توتن . [ ت ُ ت ُ ] (ترکی ، اِ) تنباکوی چپق و سیگار. (ناظم الاطباء). رجوع به توتون شود.
-
پک زدن
لغتنامه دهخدا
پک زدن . [ پ ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) یک بار دود غلیان و سیگار و چپق و مانند آنرا بدهان و گلو درکشیدن .
-
دخانیات
لغتنامه دهخدا
دخانیات . [ دُ نی یا ] (ع اِ) جمع دخانیه . اقسام توتون و تنباکوکه برای دود کردن استعمال کند. (فرهنگ فارسی ). کشیدنیها از توتون و تنباکو و جز آن . (یادداشت مؤلف ).- اداره ٔ دخانیات ؛ اداره ای که تهیه انواع سیگار و توتون را بعهده دارد. قانون انحصار د...
-
دیا
لغتنامه دهخدا
دیا. (یونانی ، پیشوند) مزیدمقدمی است یونانی بمعنی با، از، من ، به ، در وسط، درفاصله و غیره چنانکه در دیامرون ، دیافرغما، دیاسقولیطوس ، دیاقورا و دیافنطس و غیره . (یادداشت مؤلف ).
-
غیره
لغتنامه دهخدا
غیره . [ غ َ رِ ] (از ع ، اِ) اجنبی و بیگانه . ضد خودی و آشنا. دیگری . کس دیگر. (از ناظم الاطباء).
-
جاخاکستری
لغتنامه دهخدا
جاخاکستری . [ ک ِ ت َ ] (اِ مرکب ) ظرفی که خاکستر (سیگار و نحو آن ) در آن ریزند. جائی که خاکستر در آن خالی کنند.
-
لاروب
لغتنامه دهخدا
لاروب . (نف مرکب ) روبنده ٔ لای و گل . پاک کننده ٔ گل و لای رودخانه و قنات و غیره .- کشتی لاروب ؛ کشتی پاک کننده ٔ گل و لای رودخانه .- لاروب کردن ؛ لاروبی . پاک کردن گل و لای قنات یا چاه و غیره .