کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قوره تو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قوره تو
لغتنامه دهخدا
قوره تو. [ رَ ت ُ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش مرکزی قصرشیرین . محصول آن غلات ، دیم و صیفی کاری . شغل سکنه ٔ آن زراعت و گله داری است . این دهستان از 8 آبادی کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 950 تن و قرای مهم آن هدایت ، شهسواری و برارعزیز است . ...
-
واژههای مشابه
-
قورة
لغتنامه دهخدا
قورة. [ ق َ رَ ] (اِخ ) دهی است با شبیلیة. (منتهی الارب ). دهی است از اشبیلیه ٔ اندلس . ابوعبداﷲ محمدبن سعیدبن احمدبن رزقون قوری محدث بدان منسوب است . (از معجم البلدان ).
-
قوره جنیه
لغتنامه دهخدا
قوره جنیه . [ رَ ج ِ ی َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خدابنده لو بخش قروه ٔ شهرستان سنندج ، سکنه ٔ آن 300 تن . آب آن از چشمه ها. محصول آن غلات ،لبنیات ، انگور، حبوب و شغل اهالی زراعت و گله داری است . راه مالرو دارد. در تابستان از طریق ولی محمد اتومبیل ...
-
قوره جیل
لغتنامه دهخدا
قوره جیل . [ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کنگاور بخش کنگاور شهرستان کرمانشاهان ، سکنه ٔ آن 145 تن . آب آن از رودخانه ٔ فش . محصول آن غلات آبی و دیمی ، صیفی ، چغندر قند، میوه جات ، قلمستان و شغل اهالی زراعت است . این ده را به اصطلاح محل کوره جیل گوین...
-
قوره دره
لغتنامه دهخدا
قوره دره . [ رَ دَ رَ ](اِخ ) دهی کوچکی است از دهستان میرده بخش مرکزی شهرستان سقز، سکنه ٔ آن 50 تن . آب آن از چشمه و رودخانه ٔسقز. محصول آن غلات ، لبنیات و توتون . شغل اهالی زراعت و گله داری است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
جستوجو در متن
-
گمرک کهنه
لغتنامه دهخدا
گمرک کهنه . [ گ ُ رُ ک ُ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قوره تو از بخش مرکزی شهرستان قصرشیرین که در 6000گزی شمال قصرشیرین ، کنار رودخانه ٔ قوره تو در مرز ایران و عراق واقع شده است . هوای آن گرم و سکنه ٔ آن 50 تن است . آب آن از رودخانه ٔ قوره تو...
-
هدایت شهسوار
لغتنامه دهخدا
هدایت شهسوار. [ هَِ ی َ ش َ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قوره تو از بخش مرکزی شهرستان قصرشیرین واقع در9 هزارگزی باختر قصرشیرین ، کنار رودخانه ٔ قوره تو، در مرز ایران و عراق . ناحیه ای است تپه ماهور، گرمسیر ودارای 200 تن سکنه . از رودخانه ٔ قوره تو ...
-
دارخور
لغتنامه دهخدا
دارخور. [ خُرْ ](اِخ ) دهی از دهستان قوره تو بخش مرکزی شهرستان قصرشیرین در 15هزارگزی شمال خاوری قصرشیرین . و کنار رودخانه قوره تو و مرز ایران . تپه ماهور. گرمسیر و دارای 50 تن سکنه است . آب آن از رودخانه قوره تو. محصولات آنجا غلات ، دیم . لبنیات . را...
-
قلعه سفید
لغتنامه دهخدا
قلعه سفید. [ ق َ ع َ س َ / س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قوره تو بخش مرکزی شهرستان قصرشیرین ، واقع در 8هزارگزی شمال خاوری قصرشیرین و کنار رودخانه ٔ قوره توو مرز ایران و عراق موقع جغرافیایی آن تپه ماهور و هوای آن گرمسیری است سکنه ٔ آن 150 تن است . آب...
-
هدایت آقداغ
لغتنامه دهخدا
هدایت آقداغ . [ هَِ ی َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قوره تو از بخش مرکزی شهرستان قصرشیرین ، واقع در 5 هزارگزی باختر قصرشیرین و 2 هزارگزی مرز ایران و عراق . ناحیه ای است دامنه گرمسیر و دارای 150 تن سکنه . از قنات و چاه مشروب میشود. محصول عمده اش غلات د...
-
قصرشیرین
لغتنامه دهخدا
قصرشیرین . [ ق َ رِ شی ] (اِخ ) یکی از شهرستان های استان پنجم کشور. حدود و مشخصات آن به شرح زیر است : از طرف شمال خاور به بخش ثلاث از شهرستان کرمانشاهان ، از طرف جنوب به بخش چوار از شهرستان ایلام ، از طرف خاور به بخش گیلان و کرند شهرستان شاه آباد، از...