کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قهوه خانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
فال قهوه
لغتنامه دهخدا
فال قهوه . [ ل ِ ق َهَْ وَ / وِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) فالی که از اشکال پیداآمده بر ظرف یا فنجان قهوه گیرند، پس از آنکه قهوه را بنوشند و مدتی قهوه خوری را وارونه گذارند. (یادداشت بخط مؤلف ).
-
قهوه ای
لغتنامه دهخدا
قهوه ای . [ ق َهَْ وَ / وِ ] (ص نسبی ) منسوب به قهوه .- رنگ قهوه ای ؛ رنگی شبیه به قهوه ٔبرشته . و آن ترکیبی است از قرمز و سیاه . رنگ قهوه ای مورد مصرف در قالی بافی را از پوست گردو، پوست انار و مازو تهیه میکنند. (فرهنگ فارسی معین ).
-
قهوه ریز
لغتنامه دهخدا
قهوه ریز. [ ق َهَْ وَ / وِ ] (اِ مرکب ) سماور کوچک که در آن قهوه پزند. (یادداشت مؤلف ). رجوع به قهوه شود.
-
قهوه بو دادن
لغتنامه دهخدا
قهوه بو دادن . [ ق َهَْ وَ / وِ دَ ] (مص مرکب ) سرخ و برشته کردن قهوه . رجوع به قهوه شود.
-
جستوجو در متن
-
خانه
لغتنامه دهخدا
خانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) آن جایی که در آن آدمی سکنی می کند. (ناظم الاطباء). سرا. منزل . مستَقَرّ : برگزیدم بخانه تنهایی از همه کس درم ببستم چست . شهیدبلخی .کنون همانم و خانه همان و شهر همان مرا نگویی کز چه شده ست شادی سوگ . رودکی .سبک پیرزن سوی خانه...
-
کافه
لغتنامه دهخدا
کافه . [ ف ِ ] (فرانسوی ، اِ) قهوه . میوه ٔ درخت قهوه . || قهوه خانه ، جای عمومی برای نشستن و صرف قهوه و چای و غیره . رجوع به قهوه خانه شود.
-
کافه چی
لغتنامه دهخدا
کافه چی . [ ف ِ ] (اِ مرکب ) (از: کافه + چی ) صاحب قهوه خانه . قهوه خانه دار.
-
چای پزخانه
لغتنامه دهخدا
چای پزخانه . [ پ َ ] (اِ مرکب ) چای خانه . قهوه خانه . محل کسب قهوه چی . جای خوردن چای .
-
چای خانه
لغتنامه دهخدا
چای خانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِمرکب ) چای پزخانه . قهوه خانه . کافه . محل چای خوردن . || جاهایی در بین راه و کنار جاده ٔ کاروانی که سابقاً اسب های کالسکه را در آنجا عوض میکردند.
-
کارداش
لغتنامه دهخدا
کارداش . (اِخ ) نام محلی کنار راه خوی و جلفا میان قهوه خانه ٔ آجی و جلفا در 52هزارگزی خوی .
-
ارشتناب
لغتنامه دهخدا
ارشتناب . [ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه تبریز به سراب میان قهوه خانه ٔ یوسف آباد و گردنه ٔ جهانیان در 448000 گزی تبریز.
-
دستان
لغتنامه دهخدا
دستان . [ دَ ] (اِ) در تداول خانگی و تداول عامه ، اطاق خرد که راه به اطاق بزرگ دارد. قهوه خانه ٔ کوچک در خانه . جائی چون پسینه وصندوقخانه و پستوی اطاقی . پسینه و صندوقخانه ٔ کوچک .پستوی خرد. دستدان . جای کوچکی در خانه برای نهادن ظروف و حوائج دیگر. ||...
-
پل دوآب
لغتنامه دهخدا
پل دوآب . [ پ ُ ل ِ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه سلطان آباد و ملایر میان قهوه خانه ٔ حضرت عباس وفر، در 317900 گزی طهران .
-
گردنه ٔ شبلی
لغتنامه دهخدا
گردنه ٔ شبلی . [ گ َ دَ ن َ ی ِ ش ِ ](اِخ ) گردنه ای است در راه تبریز و سراب میان سعیدآباد و قهوه خانه ٔ یوسف آباد، واقع در 32000گزی تبریز.