کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قهوه ای مایل به زرد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
فال قهوه
لغتنامه دهخدا
فال قهوه . [ ل ِ ق َهَْ وَ / وِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) فالی که از اشکال پیداآمده بر ظرف یا فنجان قهوه گیرند، پس از آنکه قهوه را بنوشند و مدتی قهوه خوری را وارونه گذارند. (یادداشت بخط مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
زردرنگ
لغتنامه دهخدا
زردرنگ . [ زَ رَ ] (ص مرکب ) زرد و مایل به زردی . (ناظم الاطباء). آنچه به رنگ زرد باشد. زردفام . (فرهنگ فارسی معین ). || خجل . شرمنده . (ناظم الاطباء). رجوع به زرد و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
موبور
لغتنامه دهخدا
موبور. (ص مرکب ) آن که موهای سرش بور است یعنی زرد مایل به طلائی است . آن که موی به رنگ بور دارد. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به بور شود.
-
مایل گشتن
لغتنامه دهخدا
مایل گشتن . [ ی ِ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) مایل گردیدن : و چون یک چندی بگذشت و طایفه ای از امثال خود را درمال و جاه بر خود سابق دیدم نفس بدان مایل گشت . (کلیله و دمنه ). و رجوع به معنی اول مایل گردیدن شود.
-
خندریلی
لغتنامه دهخدا
خندریلی . [ خ َ دَ ] (اِ) نوعی از کاسنی بری . (ناظم الاطباء). گیاهی است دشتی با برگی خاردار و دندانه دار و گلی زرد و طعمی تلخ مایل به گسی ببالای بدستی و کمتر و بیشتر. (یادداشت بخط مؤلف ). به لغت نبطی اسم نباتی است شبیه بکاسنی بری و ساق و بیخ او باری...
-
نارنجی
لغتنامه دهخدا
نارنجی . [ رَ / رِ ] (ص نسبی ) هر چیزی که به رنگ پوست نارنج باشد.(ناظم الاطباء). زرد که کمی به سرخی زند. زرد مایل به سرخی . به رنگ پوست نارنج از برون سوی : آنکه بر پیر کند موزه ٔ نارنجی عیب تا نکرده ست به پا بر ویش انکاری هست .نظام قاری .
-
رافانوس
لغتنامه دهخدا
رافانوس . (فرانسوی ، اِ) گیاهی علفی و دارای گلهایی برنگ های زرد، سفید یا مایل به بنفش با شبکه ای از خطوط ظریف و مشخص ّ میباشد. میوه ٔ آن منقار دار ولی ناشکوفاست . که گونه ای از آن ترب (تربچه ) خوراکی است که ریشه ٔ غدّه یی غذایی دارد.(از روش شناسایی گ...
-
شیروشکری
لغتنامه دهخدا
شیروشکری . [ رُ ش َ / ش ِ ک َ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) پارچه ٔ نخی زمینه سفید با گلهای زرد روشن ، و از آن بازرگانان عمامه کردندی تا از عمامه ٔ علما که به رنگ سپید بود ممتاز باشد. جامه ٔ زمینه به رنگ سپید کمی مایل به زردی با گلها و بته های زرد. (یادداشت ...
-
یشمی
لغتنامه دهخدا
یشمی . [ ی َ ] (ص نسبی ) منسوب به یشم . از یشم . از جنس یشم . (یادداشت مؤلف ). || به رنگ یشم . به رنگ یشب . سبزی که به غبرت زند. سبز مایل به سیاهی که از آمیختن اندکی سرخ و زرد به سبز سیر به دست آید. (یادداشت مؤلف ).
-
ورسی
لغتنامه دهخدا
ورسی . [ وَ سی ی ] (ع ص ، اِ) نوعی از کبوتر که رنگش مایل به سرخی و زردی باشد. (منتهی الارب ). نوعی از کبوتر زرد مایل به سرخی . || قسمی از چوب که از آن تیر میسازند. (ناظم الاطباء). || بهترین کاسه ٔ زرین . (منتهی الارب ). نیکوترین قدحهای طلا. و در حدیث...
-
زرد پاره
لغتنامه دهخدا
زرد پاره . [ زَ پا رَ / رِ ] (اِ مرکب ) پاره ای به رنگ زرد. قطعه ای از پارچه به رنگ زرد. || در بیت زیر از خاقانی کنایه از وصله ٔ زردرنگی بود که یهودان را مجبور می کردند بر لباس خود بدوزند تا با غیر یهودان متمایز باشند و این رفتار خشونت آمیز و زشت درغ...
-
فادخ
لغتنامه دهخدا
فادخ . [ دَ ] (اِ) بندق هندی است . و مؤلف اختیارات ، اشتباه به نوعی از حجرالسم کرده گوید سنگی است زرد مایل به سفیدی ، و به رنگهای دیگر است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). بنابراین نباید آن را با فادج اشتباه کرد. رجوع به فادج و پازهر شود.
-
فادج
لغتنامه دهخدا
فادج . [ دَ ] (اِ) پازهر کانی باشد، و آن سنگی است زرد مایل به سفیدی و سبزی ، و رنگهای دیگر نیز بر او ظاهر است . آن را از چین آورند و چون با زردچوبه بر سنگ بسایند سبز پسته ای برآید. گویند پازهر همه ٔ زهرهاست ، خصوصاً وقتی که طلا کنند، و شربت آن دوازده...
-
زردچرده
لغتنامه دهخدا
زردچرده . [ زَ چ َ / چ ِ / چ ُ دَ /دِ ] (ص مرکب ) مایل به زردی و زردرنگ . (ناظم الاطباء). زرد گونه . صورتی که رنگ آن به زردی تمایل دارد.