کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قهندز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قهندز
لغتنامه دهخدا
قهندز. [ ق َ هََ دَ / ق ُ هََ دَ ] (معرب ، اِ) در اصل معرب کهن دژ بمعنی قلعه ٔ باستانی است و اینک به قلعه های تکی که در شهرهای غیرمشهور هست اطلاق میگردد، مانند قهندز سمرقند، قهندز بخاری ، قهندز بلخ ، قهندز مرو و قهندز نیشابور. گروهی از محدثان ببرخی ا...
-
جستوجو در متن
-
قهندزی
لغتنامه دهخدا
قهندزی . [ ق َ هََ دَ / ق ُ هَُ دَ ] (ص نسبی ) نسبت است به قهندز. (از معجم البلدان ). رجوع به قهندز شود.
-
قندز
لغتنامه دهخدا
قندز. [ ق ُ دُ ] (اِخ ) نام ولایتی است نزدیک بظلمات . (برهان ). مخفف قهندز، معرب کهن دز است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). رجوع به قندوز شود.
-
پرکدر
لغتنامه دهخدا
پرکدر. [ ] (اِخ ) شهرکیست بخراسان بر کران مرورود نهاده است و او را قهندز است استوار و اندروی گبرکانند و ایشان را به آفریذیان خوانند. (حدود العالم ). و بعضی حدس زده اند که این کلمه برکدز است .
-
بنکث
لغتنامه دهخدا
بنکث . [ ب ِ ک َ ] (اِخ ) بشاری بیکث ضبط کرده ولی اصطخری بنکث و آن قصبه ای از شاش (چاچ ) است و قهندز از آن است . (از معجم البلدان ) (از لباب الانساب ).
-
شه موبد
لغتنامه دهخدا
شه موبد. [ ش َه ْ ب َ ] (اِخ ) (قلعه ٔ شه موبد یا شاه موبد) قلعه ای در شیراز قدیم : و اندر وی [ در شیراز ] یکی قهندز است قدیم سخت استوار و آنرا قلعه ٔ شه موبد خوانند. (حدود العالم ).
-
پسا
لغتنامه دهخدا
پسا.[ پ َ ] (اِخ ) نام شهری است به فارس و فسا معرب آن است . مؤلف حدود العالم آورده است : پسا شهری است بناحیت پارس خرم و بزرگ و او را قهندز است و ربض است و جای بازرگانان است و با خواسته ٔ بسیار است و شهرکهای کردیان و خیر (؟) از پساست . و نیز رجوع به ...
-
به آفریدیان
لغتنامه دهخدا
به آفریدیان . [ ب ِه ْ ف َ ] (اِخ ) منسوب به به آفرید. به آفریدیه : پرکدر. بر کنار مرورود نهاده است و او را قهندز است استوار و اندروی گبرکانند و ایشان را به آفریدیان خوانند. (حدود العالم چ دانشگاه تهران ص 94). رجوع به به آفرید شود.
-
کهن دژ
لغتنامه دهخدا
کهن دژ. [ ک ُ هََ / هَُ دِ ] (اِ مرکب ) به معنی شهر و قلعه ٔ کهن است ، قهندز و قندز معرب و مخفف آن و در هرولایت بالنسبه قلعه ای قدیم بوده و خواهد بود، منحصر به بدخشان یا ترکستان نمی باشد چنانکه مرقوم شده است .(انجمن آرا) (آنندراج ). کهن دز. قهندز معر...
-
علی قهندزی
لغتنامه دهخدا
علی قهندزی . [ ع َ ی ِ ق ُ هََ دِ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابراهیم بن عبداﷲ قهندزی نیشابوری ضریر. مکنی به ابوالحسن . وی عروضی بود و در حدود سال 420 هَ . ق . درگذشت . او راست : کتاب العروض . و قهندزی منسوب است به قریه ٔ «قهندز» (کهندژ) از قرای نیشابور. (از...
-
بالا ولایت
لغتنامه دهخدا
بالا ولایت . [ وَ ی َ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای پنجگانه ٔ بخش حومه ٔ شهرستان تربت حیدریه است . این دهستان از 29 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و مجموع نفوس آن 16672 تن است و آبادی مهم آن قهندز است که 1256 تن جمعیت دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9...
-
کهن دز
لغتنامه دهخدا
کهن دز. [ ک ُ هََ/ هَُ دِ ] (اِخ ) قلعه ای است از قلعه های بدخشان ، قندز معرب آن و معنی ترکیبی قلعه ٔ کهنه . (فرهنگ رشیدی ). نام قلعه ای است از قلاع بدخشان که تعریب نموده و قهندز گفته اند، و چون دز، قلعه را گویند آن را به کهن دز موسوم ساختند. (فرهنگ ...
-
کندز
لغتنامه دهخدا
کندز. [ ک ُ دُ ] (اِخ ) نام شهری بوده آبادکرده ٔ جمشید و پای تخت فریدون هم بوده است و معرب آن قندز است . (برهان ). مخفف «کهن دز» (دژکهن ) = قهندز = قندز (مخفف ). «کندز» یعنی کهن دز و این دژ شهری باشد. رودکی (سمرقندی ) گفت : گه بر آن کندز بلند نشین گه...
-
ابومنصور
لغتنامه دهخدا
ابومنصور. [ اَ م َ ] (اِخ ) سوخته ٔ قهندزی . در نفحات جامی آمده است : شیخ الاسلام گفت که با منصور سوخته پیری بود درقهندز وقتی خویشتن را فرا سوختن داد و نه بسوخت از بهر او او را سوخته نام کردند مردی صادق بود - انتهی . و نویسندگان نامه ٔ دانشوران آورده...