کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قهستان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قهستان
لغتنامه دهخدا
قهستان . [ ق ُهََ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش مرکزی سیرجان . محصول عمده ٔ آن غلات ، پنبه و شغل سکنه ٔ آن مکاری گری ، زراعت و پیشه وری است . این ده از 17 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن 3549 تن و مرکز دهستان قریه سعادت آباد است . (از فرهن...
-
قهستان
لغتنامه دهخدا
قهستان . [ ق ُ هََ ] (اِخ ) موضعی در قم ، بدین نام اشتهار دارد. (حاشیه ٔ برهان چ معین از جغرافیای سیاسی کیهان ).
-
قهستان
لغتنامه دهخدا
قهستان . [ ق ُ هََ ] (اِخ ) ولایتی است در خراسان . (برهان ). این ولایت در جنوب خراسان واقع و شامل قائن ، تون ، گناباد و طبس العناب و کهستان و طبس التمر و طریثیث (ترشیز) است . (از معجم البلدان ) (حاشیه ٔ برهان ). شهرستانی است میان نیشابور و هرات و قصب...
-
قهستان
لغتنامه دهخدا
قهستان . [ ق ُ هََ ] (معرب ، اِ) معرب کهستان مخفف کوهستان است . (برهان ) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
قوهستان
لغتنامه دهخدا
قوهستان . [ هََ ] (اِخ ) قهستان . رجوع به قهستان شود.
-
کهستان
لغتنامه دهخدا
کهستان . [ ک ُ هَِ ] (اِخ ) نام ولایتی است از خراسان ، و معرب آن قهستان است و الحال به تعریب اشتهار دارد. (برهان ) (آنندراج ). قهستان و جبل . (ناظم الاطباء) : زمین کهستان ورا داد شاه که بود او سزای بزرگی وگاه . فردوسی .و رجوع به قهستان و جبال و کوهست...
-
مسینان
لغتنامه دهخدا
مسینان . [ م َ ] (اِخ ) دهی است به قهستان . (منتهی الارب ).
-
درک
لغتنامه دهخدا
درک . [ دَ ] (اِخ ) نام قلعه ای از لواء و استان طوس یا قهستان . (از معجم البلدان ).
-
پای رود
لغتنامه دهخدا
پای رود. (اِخ ) موضعی به مغرب کبراباد در مشرق قهستان .
-
نخیرجان
لغتنامه دهخدا
نخیرجان . [ ن َ ] (اِخ ) در اصل اسم خازن کسری است و نیز اسم ناحیتی است از نواحی قهستان . (از معجم البلدان ).
-
شهاب الدین
لغتنامه دهخدا
شهاب الدین . [ ش ِ بُدْ دی ] (اِخ ) ازمحتشمان قهستان بود. (تاریخ جهانگشای ج 2 ص 205).
-
مزدکان
لغتنامه دهخدا
مزدکان . [ م َ دَ ] (اِخ ) نام شهری است در قهستان به عراق عجم از اقلیم چهارم . (معجم البلدان ). و ظاهراً همان مزدقان است . رجوع به مزدقان شود.
-
مژدقان
لغتنامه دهخدا
مژدقان . [ م َ دَ ] (اِخ ) نام شهری است در قهستان . (برهان ) (آنندراج ). مزدقان . رجوع به مزدقان شود.
-
اشیر
لغتنامه دهخدا
اشیر.[ ] (اِخ ) نام یکی از سه قصبه ٔ زیرکوه از ولایات قهستان است . رجوع به نزهةالقلوب مقاله ٔ 3 ص 145 شود.