کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قهرمان 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
قهارمة
لغتنامه دهخدا
قهارمة. [ ق َ رِ م َ ] (ع اِ) ج ِ قهرمان . (اقرب الموارد). رجوع به قهرمان شود.
-
قهرمة
لغتنامه دهخدا
قهرمة. [ ق َ رَ م َ ] (ع اِمص ) فعل و کار قهرمان . (از اقرب الموارد). رجوع به قهرمان شود.
-
پانتاگروئل
لغتنامه دهخدا
پانتاگروئل . [ ءِ ] (اِخ ) نام قهرمان افسانه ای تألیف رابله .
-
کاپیتان
لغتنامه دهخدا
کاپیتان . (اِخ ) قهرمان کمدی ایتالیائی از قبیل دلقکان و مسخرگان .
-
هرکول
لغتنامه دهخدا
هرکول . [ هَِ ] (اِخ ) نام رومی هراکلس قهرمان افسانه های ادبیات یونان و رم . رجوع به هراکلس شود.
-
گودیسار
لغتنامه دهخدا
گودیسار. [ گ ُ ](اِخ ) قهرمان گزافه گو و بی تعمق داستان «گودیسار مشهور» از بالزاک که سمت منشی گری دارد و مسافر است .
-
گارو
لغتنامه دهخدا
گارو. [ رُ ] (اِخ ) قهرمان داستان لافونتن بنام بلوط و بادرنجبویه از دسته ٔ مردم احمق و پرمدعا که بیهوده از امور انتقاد میکنند.
-
کاراکتاکوس
لغتنامه دهخدا
کاراکتاکوس . (اِخ ) قهرمان برِتون ، پادشاه سیلورها. وی از برُتانی در مقابل فرماندهان امپراتور کلود (قلودیوس ) دفاع کرده و در حدود سال 54 درگذشت .
-
استانتر
لغتنامه دهخدا
استانتر. [ اِ تا ت ُ ] (اِخ ) در اساطیر یونانی یکی از رزم آوران یونان ، قهرمان محاربه ٔ تروا. وی آوازی مهیب داشت .
-
چالپاپاخ
لغتنامه دهخدا
چالپاپاخ . (اِخ ) قهرمان بازی و قصه ای ترکی .- امثال :(مثل ترکی ) چالپاپاخ منی نینم من .
-
الکیوس
لغتنامه دهخدا
الکیوس . [ اَ ] (اِخ ) نام پسر هرکول قهرمان افسانه ای یونان قدیم که در نتیجه ٔ ازدواج این قهرمان با حاکمه ٔ لیدیا (آناطولی ) یا با دختری که همراه حاکمه ٔمذکور بوده است بدنیا آمد وی جد بزرگ سلاله ٔ دوم حکمرانان لیدیا بود. (از قاموس الاعلام ترکی ج 1 ص ...
-
گارگامل
لغتنامه دهخدا
گارگامل . [ م ِ ] (اِخ ) زوجه ٔ گران گوزیه و مادر گارکان توا قهرمان کتاب رابله . او بسیار فربه بود و اشتهای خارق العاده ای داشت . رجوع به ماده ٔ بعد شود.
-
شرلوک هلمس
لغتنامه دهخدا
شرلوک هلمس . [ ش ِ ل ُ هَُ ] (اِخ ) شرلوک هلمز. قهرمان رمانهای پلیسی به قلم دویل و او نمونه ای است از کارآگاهی بسیار زیرک و باهوش . (از فرهنگ فارسی معین ).
-
بارتولو
لغتنامه دهخدا
بارتولو. [ ت ُ ل ُ ] (اِخ ) قهرمان پیِس «ریش تراش اشبیلیه » اثربومارشه که مظهر کسانی که قیم و در عین حال حسود و با سؤظن هستند میباشد.
-
گولیور
لغتنامه دهخدا
گولیور. [ لی وِ ] (اِخ ) گالیور. گلیور. قهرمان داستان «مسافرتهای گولیور» نوشته ٔ داستان نویس انگلیسی جانتن سویفت (1667 - 1745 م .) میباشد.