کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قنعان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قنعان
لغتنامه دهخدا
قنعان . [ ق ِ ] (ع اِ) جج ِقِنعَة. (اقرب الموارد). به معنی جای هموار میان دوپشته . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به قنعه شود. || جج ِ قِنع. (منتهی الارب ). رجوع به قنع شود. || بز کوهی بزرگ . (از اقرب الموارد).
-
قنعان
لغتنامه دهخدا
قنعان . [ ق ُ ] (ع مص ) خورسند گردیدن به قسمت خود. || (ص ) شاهد قنعان ، گواه عدل و بسنده که بس است ذات او یا شهادت او یا حکم او. شاهد مَقنَع. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). مذکر و مؤنث و واحد و جمع آن یکسان است . (از منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
قنعة
لغتنامه دهخدا
قنعة. [ ق ِ ع َ ] (ع اِ) جای هموار میان دو پشته ٔ نرم خاک . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). ج ، قِنع و جج ، قِنعان . (اقرب الموارد).
-
قنع
لغتنامه دهخدا
قنع. [ ق ِ ] (ع اِ) جمع قِنعَه . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || سلاح و ساز. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). ج ، اقناع . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). و جمع الجمع آن قِنعان . (منتهی الارب ). || طبق از برگ خرما که در آن طعام نهند. (منتهی ...