کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قند سوخته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کله قند
لغتنامه دهخدا
کله قند. [ ک َل ْ ل َ / ل ِ ق َ ] (اِ مرکب ) یک قند تمام به شکل مخروط ریخته . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : چو قناد سر کرده این ظلم چندسرش بی تن افتاد چون کله قند. ملاطغرا (از آنندراج ).
-
کوشک قند
لغتنامه دهخدا
کوشک قند. [ ق َ] (اِخ ) شهری است از حدود مکران به ناحیت سند و از او پانیذ خیزد. (از حدود العالم چ دانشگاه ص 125).
-
نخ قند
لغتنامه دهخدا
نخ قند. [ ن َ خ ِ ق َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قسمی نخ محکم که از الیاف کنف سازند و چون سابقاً آن را دور کله های قند می پیچیدند به نخ قند یا نخ قندی شهرت یافته است .
-
آب قند
لغتنامه دهخدا
آب قند. [ ب ِ ق َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شربت قند. || قسمی خربزه بکاشان بسیار شیرین و نازک .
-
کاغذ قند
لغتنامه دهخدا
کاغذ قند. [ غ َ ذِ ق َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کاغذی که قند در آن پیچند. (آنندراج ). که کسب شیرینی کرده باشد : ورق ورق سخنم همچو کاغذ قند است نظام دفتر نظم لبان قند تو باد.نادم گیلانی (از آنندراج ).
-
کارخانه ٔ قند
لغتنامه دهخدا
کارخانه ٔ قند. [ ن َ / ن ِ ی ِ ق َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به قندریزی شود.
-
قند مکرر
لغتنامه دهخدا
قند مکرر. [ ق َ دِ م ُ ک َرْ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از لبهای معشوق است . (برهان ) : دیده چون آن دو لب شیرین دیدمعنی قندمکرر فهمید. طاهر غنی (از آنندراج ).رجوع به قند شود.
-
چغندر قند
لغتنامه دهخدا
چغندر قند. [ چ ُ غ ُ دَ رِ ق َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نوعی از چغندرکه به کار ساختن شکر و قند آید. قسمی چغندر که در کارخانه های بزرگ یا کارگاههای کوچک بوسایل صنعتی و شیمیائی قند و شکر از آن بدست آورند. آقای مسعود کیهان در کتاب جغرافیای اقتصادی خود...
-
خاک قند
لغتنامه دهخدا
خاک قند. [ ک ِ ق َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چون قطعه ٔ قندی را بشکنند یا بسایند ریزه ٔ قند یا پودری را که بسبب شکستن یا سائیدن از قند بدست آید خاک قند گویند.
-
خاکه قند
لغتنامه دهخدا
خاکه قند. [ ک َ/ ک ِ ق َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خرده ٔ قند. ریزه های قند که پس از شکستن قطعات بزرگ قند بدست می آید.
-
جستوجو در متن
-
کارامل
لغتنامه دهخدا
کارامل . [م ِ ] (فرانسوی ، اِ) ماده ای که در حرارتهای زیاد از ساکاروز یا قند متعارفی به دست می آید. (گیاه شناسی ثابتی ص 118). قند سوخته .
-
نبات سوخته
لغتنامه دهخدا
نبات سوخته . [ ن َ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) شکریا قند را بر آتش با کمی آب ذوب کنند و آن پس از تبلور رنگ سرخ نزدیک به سیاه گیرد و سپس آب بر آن ریزند تا بار دیگر حل شود و نوشند و آن برای اسهال و هم بعضی امراض فم المعده سودمند است . (یادداشت مؤلف ).
-
خلیف آباد
لغتنامه دهخدا
خلیف آباد. [ خ َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان بهنام سوخته ٔ بخش ورامین شهرستان تهران . دارای 105 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ جاجرود ومحصول آن غلات و صیفی و چغندر قند و شغل اهالی زراعت و راه مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
گلین خالصه
لغتنامه دهخدا
گلین خالصه . [ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بهنام سوخته ٔ بخش ورامین شهرستان تهران که در 18هزارگزی شمال خاوری ورامین و 2هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ خراسان واقع است . هوای آن معتدل و سکنه اش 500 تن است . آب آنجا از رودخانه ٔ جاجرود تأمین میشود. محصول آن غل...