کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قندیل البحر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قندیل البحر
لغتنامه دهخدا
قندیل البحر. [ ق ِ لُل ْ ب َ ] (ع اِ مرکب ) قسمی ماهی . (یادداشت مؤلف ).
-
واژههای مشابه
-
قندیل ترسا
لغتنامه دهخدا
قندیل ترسا. [ ق ِ ل ِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )قندیلی که ترسایان در کلیسا افروزند. (آنندراج ). قندیلی را گویند که پیوسته در کلیسا که معبد ترسایان است آویخته باشد. (ناظم الاطباء) (برهان ) : زبان روغنینم ز آتش آه بسوزد چون دل قندیل ترسا. خاقانی (د...
-
قندیل تیر
لغتنامه دهخدا
قندیل تیر. [ ق ِ ل ِ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چیزی میان تهی که تیرها درآن نگهدارند. چون قندیل یخ . (آنندراج ) : بال بلبل ازسپرداری شود قندیل تیردر کمانداری اگر از گل نشانی میکنم . طغرا (از آنندراج ).آنکه نشد لطف تواش دستگیرشد دلش از ناله چو قندیل تی...
-
قندیل چرخ
لغتنامه دهخدا
قندیل چرخ . [ ق ِ ل ِ چ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب و ماه است . (برهان ) (ناظم الاطباء). قنادیل چرخ یعنی ستاره ها. (از حاشیه ٔ برهان چ معین ).
-
قندیل دوسر
لغتنامه دهخدا
قندیل دوسر. [ ق ِ ل ِ دُ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان است . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
قندیل شب
لغتنامه دهخدا
قندیل شب . [ ق ِ ل ِ ش َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از سیاهی شب است . (برهان ) (آنندراج ). تاریکی شب . (ناظم الاطباء).
-
قندیل عیسی
لغتنامه دهخدا
قندیل عیسی . [ ق ِ ل ِ سا ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب عالمتاب است . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
قندیل یخ
لغتنامه دهخدا
قندیل یخ . [ ق ِ ل ِ ی َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چیزی میان تهی که یخ در آن گذارند. (از آنندراج ) : ترا با من دم خوش درنگیردبقندیل یخ آتش درنگیرد. نظامی (از آنندراج ).رجوع به قندیل تیرشود.
-
قندیل کش
لغتنامه دهخدا
قندیل کش . [ ق ِ ک ُ ] (نف مرکب ) باد قندیل کش ؛ بادی که بشدت وزد و چراغها و قندیلها خاموش کند : که ایمن بود مرد بیدارهش ز غوغای این باد قندیل کش .نظامی .
-
سنگ بر قندیل زدن
لغتنامه دهخدا
سنگ بر قندیل زدن . [ س َ ب َ ق ِ / ق َ زَ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از تاریک کردن و مکدر ساختن . (برهان ). منغص و مکدر ساختن عیش کسی . (فرهنگ رشیدی ) : ساقیا منگر بدان کاین می همی از بددلی سنگ بر قندیل عقل بددل رعنا زدند. سنایی (دیوان چ مصفا ص 95).نیست س...
-
سنگ در قندیل زدن
لغتنامه دهخدا
سنگ در قندیل زدن . [ س َ دَ ق ِ / ق َ زَ دَ] (مص مرکب ) رجوع به سنگ و سنگ بر قندیل زدن شود.
-
جستوجو در متن
-
فونس
لغتنامه دهخدا
فونس . [ ] (معرب ، اِ) به یونانی قندیل البحر است ، و ماذریون و تخم ماذریون را نیز نامند. (مخزن الادویه ).