کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قندة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قندة
لغتنامه دهخدا
قندة. [ ق َ دَ ] (معرب ، اِ) قند. (منتهی الارب ). نبات . (ناظم الاطباء). رجوع به قند شود.- قندة الرقاع ؛ نوعی از خرماست . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). نوعی از ثمر است . (فهرست مخزن الادویة).
-
واژههای همآوا
-
غندة
لغتنامه دهخدا
غندة. [ غ ِ دَ ] (ع اِ) گیلاسی که دم کوتاه دارد . نوعی گیلاس . (دزی ج 2 ص 229).
-
جستوجو در متن
-
قلاوز
لغتنامه دهخدا
قلاوز. [ ق َ وُ ] (ترکی ، اِ) قلاووز : تا به وصل نجیب منده رسم آی قلاوزایت یلم قنده . سوزنی .آن رسول حق قلاوز سلوک گفت الناس علی دین ملوک . مولوی .رجوع به قلاووز شود.
-
ملونیا
لغتنامه دهخدا
ملونیا. [ م ُ ] (اِ) به لغت سریانی خیار دراز را گویند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بطیخ طویل . (ابن البیطار). مقلونیا خوانند و آن خربزه ٔ دراز بود به شیرازی آن را گل قنده خوانند و آن مانند خیارزه بود. (اختیارات بدیعی ). در برهان آمده است که م...
-
قند
لغتنامه دهخدا
قند. [ ق َ ] (معرب ، اِ) کند که شکر باشد. قنده مثل آن و این معرب است . (منتهی الارب ). عسل نیشکر چون سفت و منجمد گردد. (اقرب الموارد). معرب کند از اصل هندی است . در سانسکریت کهندا به معنی مطلق قطعه یا پاره مخصوصاً پاره ٔ قند یا تکه ٔ قند. همین کلمه و...
-
کند
لغتنامه دهخدا
کند. [ ک َ ] (اِ) شکر و معرب آن قند است . (برهان ) (غیاث ) (فرهنگ رشیدی ). شکر و معرب آن قند باشد و آن را کاند نیز خوانند. (جهانگیری ). شکر باشد. کندابه یعنی شربت و نوشابه نیز به همین معنی است ... بالجمله قند معرب کند است .(انجمن آرا) (آنندراج ). قند...