کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قمرون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قمرون
لغتنامه دهخدا
قمرون . [ ق َ ] (ع اِ) به لغت اندلس ملخ دریائی باشد و آن را به عربی جراد البحر خوانند. (برهان ) (آنندراج ). روبیان است که اربیان نیز نامند. (فهرست مخزن الادویة).
-
واژههای مشابه
-
باب قمرون
لغتنامه دهخدا
باب قمرون . [ ب ُ ق َ ] (اِخ ) یکی از دروازه های طلیطله است که جاده ٔ مشجر باب بیزغره ٔ انتیکه بدان منتهی میشود، و در آنجا بقایای کاخ خاندان برکاش است . (الحلل السندسیه ج 1 ص 437).
-
جستوجو در متن
-
فرندس
لغتنامه دهخدا
فرندس . [ ف ِ رُ دِ ] (اِ) روبیان . قمرون . (یادداشت به خط مؤلف ). رجوع به روبیان و جرادالبحر شود.
-
استقوز
لغتنامه دهخدا
استقوز. [ اَ ] (اِ) قمرون . فرنیط. فریدس . فرندس . اربیان . جرادالبحر. زلعتان . رجوع به اربیان شود.
-
اربیان
لغتنامه دهخدا
اربیان . [ اِ ] (ع اِ) حیوانیست بحری . (مفاتیح ). نوعی ماهی است که بهندی جهینکا خوانند. ملخ دریائی . (بحر الجواهر). ملخ آبی و آنرا بهندی جهینکه خوانند. (منتهی الارب ). آنرا میک نیز خوانند و به تازی جرادالبحر وبهندی جهنکه گویند. (جهانگیری ). عرب جرادا...