کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قمار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ته برگ
لغتنامه دهخدا
ته برگ . [ ت َه ْ ب َ ] (اِ مرکب ) اصطلاح در قمار با ورق مقابل سربرگ . آنکه در حلقه ٔ قمار ورقهای آخر، او را باشد.
-
سربرگ
لغتنامه دهخدا
سربرگ . [ س َ ب َ ] (ص مرکب ) در قمار، مقابل ته برگ . آنکه در قمار ورق اول او راست . (یادداشت مؤلف ).
-
آس بازی
لغتنامه دهخدا
آس بازی . (حامص مرکب ) قمار با آس .
-
پنج لو
لغتنامه دهخدا
پنج لو. [ پ َ ] (اِ مرکب ) ورق قمار که پنج خال دارد.
-
پیش برگ
لغتنامه دهخدا
پیش برگ . [ ب َ ] (اِ مرکب ) (در اصطلاح قمار) آنکه ورق اول بازی او را باشد.آنکه در قمار برگ اول را بدو دهند. سربرگ . || پوسته ای که پیش از پیدایش برگ ظاهر شود . (از لغات موضوعه ٔ فرهنگستان ).
-
قمیر
لغتنامه دهخدا
قمیر. [ ق ُ ] (اِخ ) قمار است که آن شهری است در هندوستان که عمود قماری از آنجا آورند. (برهان ) : چون یاد بر آن دو زلف چیری گیردآفاق دم عود قمیری گیرد. عنصری .رجوع به قمار شود.
-
بزبیار
لغتنامه دهخدا
بزبیار. [ ب ُ ] (نف مرکب ) آنکه در قمار نقشهای بد آرد. (یادداشت بخط دهخدا). که ستاره ٔ او در قمار نگردد. که بخت با او در بازی یار نباشد.
-
میسر
لغتنامه دهخدا
میسر. [ م َ س ِ ] (ع مص ) قمار بازیدن . (المصادر زوزنی ) (یادداشت مؤلف ) (دهار). قمار باختن . (یادداشت مؤلف ) (منتهی الارب ، ماده ٔ ی س ر) (آنندراج ) (غیاث ) (ترجمان القرآن جرجانی ص 97). || قمار کردن به ازلام . (ناظم الاطباء). || (اِ) قمار. (منتهی ...
-
چاردستی
لغتنامه دهخدا
چاردستی . [ دَ ] (اِ مرکب ) اصطلاح قمار. اصطلاحی در بازی ورق .قمار چارنفری . شرکت چار نفر در قمار با ورق . همبازی شدن چار نفر در قماری که بیش از چار نفر هم میتوانند در آن بازی شرکت کنند. چهار حریف در بعضی قمارها. چارتایی . چار نفری . چارحریفی . چار ن...
-
چارقاپ
لغتنامه دهخدا
چارقاپ . (اِ مرکب ) چهارقاپ . (اصطلاح قمار). بازی که با چهار پژول (بُجُل ) یا کعب (قاپ ) بازند. همچنانکه سه قاپ که با سه کعب بازی کنند. نوعی قمار که عوام الناس بازی کنند. نوع مخصوصی از قمار که بازی آن بجوانان روستائی یا شهرنشینان عامی و بی سواد اختصا...
-
منیح
لغتنامه دهخدا
منیح . [ م َ ] (ع ص ، اِ) تیر قمار که نصیب ندارد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تیر هشتم قمار. (مهذب الأسماء). تیر بدون نصیب . (از اقرب الموارد). || تیری که به تیمن عاریت گیرند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || تیر قمار که آن را یک حصه باشد. (منته...
-
نه سیزده
لغتنامه دهخدا
نه سیزده . [ ن ُه ْ دَه ْ ] (اِ مرکب ) نوعی از قمار که به هندی آن را نوتیری گویند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
-
واپس باختن
لغتنامه دهخدا
واپس باختن . [ پ َ ت َ ] (مص مرکب ) قمار برده را باختن .
-
جیزگرخانه
لغتنامه دهخدا
جیزگرخانه . [ گ َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) خانه ٔ مهیا برای قمار.
-
زخره
لغتنامه دهخدا
زخره . [ زَ رَ / رِ ] (ص ) کسی که مینگرد بازی قمار را. (از ناظم الاطباء).