کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قمارباز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کهنه قمارباز
لغتنامه دهخدا
کهنه قمارباز. [ ک ُ ن َ / ن ِ ق ِ / ق ُ ] (اِ مرکب ) قمارباز کهنه کار. آنکه در قماربازی تجربه و سابقه ٔ طولانی دارد. ورزیده در قماربازی . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
جستوجو در متن
-
قاب انداز
لغتنامه دهخدا
قاب انداز. [ اَ ] (نف مرکب ) قمارباز.
-
قاب باز
لغتنامه دهخدا
قاب باز. (نف مرکب ) آنکه قاب بازی کند. قمارباز.
-
قامر
لغتنامه دهخدا
قامر. [ م ِ ] (ع ص ) قمارباز. (ناظم الاطباء).
-
یسور
لغتنامه دهخدا
یسور. [ ی َ ] (ع ص ) قمارباز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
منگوا
لغتنامه دهخدا
منگوا. [ م َ گ ُ ] (ص ) قمارباز. (ناظم الاطباء). رجوع به منگ و منگیاگر شود.
-
فاجل
لغتنامه دهخدا
فاجل . [ ج ِ ] (ع ص ) قمارباز. (اقرب الموارد). کسی که غالباً مشغول قمار باشد. (ناظم الاطباء). رجوع به فجل شود.
-
شطار
لغتنامه دهخدا
شطار. [ ش َطْ طا ] (ع ص ) شطرنج باز. || قمارباز. مقامر. (فرهنگ فارسی معین ).
-
قمرباز
لغتنامه دهخدا
قمرباز. [ ق َ ] (نف مرکب ) قمارباز : نیک عیبی دارم و آن است عیبم کز خردنیستم لت خوارگیر و قمرباز وباده گیر. سنائی .رجوع به قماربازشود.
-
قمار
لغتنامه دهخدا
قمار. [ق َم ْ ما ] (ع ص ) قمارباز : و گویند خلفاء و ائمه و شهیدان و غازیان اسلام و علماء و زهاد که نه رافضی باشند همه را در دوزخ اندازند و موالیان خود را از غالیان و رافضیان ببهشت فرستند اگر چه قمّار وخمّار و بی نماز بوده باشند. (نقض الفضائح ص 293).
-
مقامرپیشه
لغتنامه دهخدا
مقامرپیشه . [ م ُ م ِ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) قمارباز. آنکه شغل وی قمار کردن باشد. (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ) : چشمان او را هر زمان ورکند و برد از نقد جان همچون مقامرپیشه گان سوگند ستار آمده .ملاطغرا (از آنندراج ).
-
مقمرپیشه
لغتنامه دهخدا
مقمرپیشه . [ م ُ ق َم ْ م ِ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) قمارباز و به زعم بعضی از محققین تحریف مقامرپیشه . (آنندراج ) : آن مقمرپیشه را نازم که اومهره ام در عین ششدر می زند.باقر کاشی (از آنندراج ).
-
منگیاگر
لغتنامه دهخدا
منگیاگر. [ م َ گیا گ َ ] (ص مرکب ) قمارباز. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : دنیا قمارخانه ٔ دیو است و اندر اوما منگیاگران و اجل نقش بین منگ . سوزنی .رجوع به منگ شود.
-
شش و پنج زن
لغتنامه دهخدا
شش و پنج زن . [ ش َ / ش ِ ش ُ پ َ زَ] (نف مرکب ) قمارباز. (ناظم الاطباء). کنایه از قماربازان باشد. (برهان ) (آنندراج ). || پاک و بی عیب . (ناظم الاطباء). آزادگان کامل را نیز گویند. (برهان ) (آنندراج ). || آنکه هرچه دارد در معرض تلف آرد. (ناظم الاطباء...