کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قماح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قماح
لغتنامه دهخدا
قماح . [ ق َم ْ ما ] (اِخ ) عباس بن احمدبن سعیدبن مقاتل ، مکنی به ابوالفضل . از محدثان است . وی از محمدبن زبان و جز او روایت کند و از او ابوذکریا یحیی بن علی طحان روایت دارد. او در شعبان سال 363 هَ . ق . در گذشت . (اللباب فی تهذیب الانساب ).
-
قماح
لغتنامه دهخدا
قماح . [ ق َم ْ ما ] (ع ص ) گندم فروش . (از اللباب فی تهذیب الانساب ).
-
قماح
لغتنامه دهخدا
قماح . [ ق ِ ] (ع ص ) ابل قماح ؛ شتری که از شرب آب سر باززند. (لسان العرب ). || شهرا قماح و قُماح ؛ دو ماه کانون است که بجهت سردی هوا شتران از خوردن آب سر باززنند. (لسان العرب ).