کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قلیب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قلیب
لغتنامه دهخدا
قلیب . [ ق َ ] (ع اِ) چاه یا چاه سرگرد ناگرفته یا چاه کهنه . مذکر و مؤنث آورده میشود.(منتهی الارب ) (اقرب الموارد) : سرهاشان ببریدند و در قلیب بدر انداختند. (ابوالفتوح رازی ). || (اصطلاح عروضی ) نام یکی از بحور مستحدث .
-
قلیب
لغتنامه دهخدا
قلیب . [ ق ِل ْ لی ] (ع اِ) گرگ . || شیر. (اقرب الموارد). رجوع به قَلّوب و قِلَّوب شود.
-
قلیب
لغتنامه دهخدا
قلیب . [ ق ُ ل َ ] (اِخ ) آبی است در نجد مر ربیعه را. (منتهی الارب ). آبی است بنی ربیعه را. (معجم البلدان ).
-
قلیب
لغتنامه دهخدا
قلیب . [ ق ُ ل َ ] (اِخ ) پدر بطنی است از تمیم . (منتهی الارب ).
-
قلیب
لغتنامه دهخدا
قلیب . [ ق ُ ل َ / ق َ ل َ ] (اِخ ) کوهی است بنی عامر را و گاهی قاف را فتحه دهند. (منتهی الارب ).
-
قلیب
لغتنامه دهخدا
قلیب . [ ق ُ ل َ] (ع اِ مصغر) مصغر قلب . مهره ای است که بدان زنان مردان را بند نمایند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
قلیب
لغتنامه دهخدا
قلیب . [ ق ُ ل َی ْ ی ِ ] (اِخ ) آبی است در نجد بالای خربه در دیار بنی اسد و آن از دوده ای از طایفه ٔ بنی اسد است و آنان را بنو نصربن قعین خوانند. (معجم البلدان ). رجوع به قَلیب شود.
-
واژههای همآوا
-
غلیب
لغتنامه دهخدا
غلیب . [ غ ُل َ ] (اِخ ) نام مردی . (منتهی الارب ) (تاج العروس ).
-
جستوجو در متن
-
قلب
لغتنامه دهخدا
قلب . [ ق ُ ل ُ ] (ع اِ) ج ِ قلیب ، به معنی چاه . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قلیب شود.
-
اقلبه
لغتنامه دهخدا
اقلبه . [ اَ ل ِ ب َ ] (ع اِ) ج ِ قلیب ، بمعنی چاه . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رجوع به قلیب شود.
-
قلوب
لغتنامه دهخدا
قلوب . [ ق َل ْ لو / ق ِل ْ ل َ ] (ع اِ) گرگ . || شیر. (اقرب الموارد). رجوع به قِلّیب شود.
-
قلوب
لغتنامه دهخدا
قلوب . [ ق َ ] (ع ص ) بسیار برگردنده .(منتهی الارب ). متقلب پرتقلب . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). رجوع به قَلّوب و قلیب شود.
-
رکیة
لغتنامه دهخدا
رکیة. [ رَ کی ی َ ] (ع اِ) رکیه . چاه . ج ، رَکی ّ، رَکایا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). چاه . (دهار) (از مهذب الاسماء) (از آنندراج ). قلیب . بئر. جُب ّ. چاه آب . (یادداشت مؤلف ).