کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قلچاق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قلچاق
لغتنامه دهخدا
قلچاق . [ ق َ ] (ترکی ، اِ) دستانه ٔ آهنی که لشکریان دارند. (آنندراج ) : ز قلچاق چیزی دگر نیست به که ساعد از او یافت دست زره به معنی بود گرچه دست یلان به صورت بود لیک چون ناودان . میرزا طاهر وحید (از آنندراج و بهار عجم ).زره چندین چشمه ٔ نظم سازی ، ق...
-
جستوجو در متن
-
قولجاق
لغتنامه دهخدا
قولجاق . [ ] (ترکی ، اِ) سلاحی است که از فولاد ساخته در روز جنگ بر ساعد بندند. (سنگلاخ ). رجوع به قلچاق شود.