کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قلمستان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قلمستان
لغتنامه دهخدا
قلمستان . [ ق َ ل َ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) آن زمین که در آن قلمه ٔ بسیار از درختی خاص زده اند. زمینی که در آن به انبوهی قلمه های بسیار نشانده اند تا پس از مدتی معلوم بیرون کرده در زمینهای دیگر بفواصل بیشتر بنشانند. (یادداشت مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
نهالستان
لغتنامه دهخدا
نهالستان . [ ن ِ / ن َ ل ِ ] (اِ مرکب ) زمین که در آن نهال کارند برای نقل به جاهای دیگر. قلمستان .
-
کاهرنگین
لغتنامه دهخدا
کاهرنگین . [ رَ ] (اِخ ) دهی است از بخش هرسین شهرستان کرمانشاهان که دارای 193 تن سکنه ، آب آن از چشمه و رودخانه و محصول عمده اش غله و چغندرقند و قلمستان است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
-
سگ مس آباد
لغتنامه دهخدا
سگ مس آباد. [ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان خرقان شرقی بخش آوج شهرستان قزوین . دارای 1172 تن سکنه است . آب آن از رودخانه کلنجین و محصول آن غلات ، انگور، قلمستان است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
هفت چشمه
لغتنامه دهخدا
هفت چشمه . [ هََ چ ِ م َ ] (اِخ ) دهی است از بخش سنجابی شهرستان کرمانشاهان که 180 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله ، حبوب ، میوه ، قلمستان و لبنیات است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
-
هشلی
لغتنامه دهخدا
هشلی . [ هََ ش ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان دارای 230 تن سکنه . آب آن از قنات و محصول آن غله ، حبوب ، لبنیات ، توتون ، پنبه ، میوه و قلمستان است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
-
هنزک
لغتنامه دهخدا
هنزک . [ هََ زَ ] (اِخ ) دهی است از بخش افجه ٔ شهرستان تهران . دارای 304 تن سکنه ، آب آن از رود گلندوک و محصول عمده اش غله ، بنشن ، میوه وچوب قلمستان است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
دولت آباد
لغتنامه دهخدا
دولت آباد.[ دَ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قلمستان بخش مرکزی شهرستان سیرجان با 100 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
دشیر پائین
لغتنامه دهخدا
دشیر پائین . [ دِ ] (اِخ ) دهی از دهستان ایجرود، بخش مرکزی شهرستان زنجان . سکنه ٔ آن 732 تن . آب آن از رودخانه ٔ دشیر بالا. محصول آنجا غلات ، انگور، قلمستان و سیب زمینی می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
دشیر
لغتنامه دهخدا
دشیر. [ دِ ] (اِخ ) دهی از دهستان خدابندلو از بخش قیدار شهرستان زنجان . سکنه ٔ آن 588 تن . آب آن از چشمه و رودخانه ٔ محلی . محصول آنجا غلات و قلمستان . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).
-
سرجوب
لغتنامه دهخدا
سرجوب . [ ] (اِخ ) ده حومه ٔ بخش کرج شهرستان تهران . دارای 180 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ کرج . محصول آن غلات ، بنشن ، باغات میوه ، قلمستان . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).
-
سرخه
لغتنامه دهخدا
سرخه . [ س ُ خ َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان عباسی بخش بستان آباد شهرستان تبریز. دارای 266 تن سکنه است . آب آن از چشمه . محصول آن غلات و دارای قلمستان است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
-
سنجاریان
لغتنامه دهخدا
سنجاریان . [ س َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان سیاهرودبخش افجه ٔ شهرستان تهران . دارای 69 تن سکنه . آب آن از جاجرود. محصول آنجا غلات ، بنشن ، قلمستان و شغل اهالی آن زراعت است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).
-
شاهسون
لغتنامه دهخدا
شاهسون . [ س ُ وَ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش صحنه ٔ کرمانشاه . دارای 148 تن سکنه . آب آن از چشمه و رودخانه ٔ صحنه و گاماسیاب . محصول آن غلات ، حبوبات ، چغندر و قلمستان است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).