کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قلفة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قلفة
لغتنامه دهخدا
قلفة. [ ق َ ف َ ] (ع اِ) آوندهای بحرانی پر از خرما و جز آن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
قلفة
لغتنامه دهخدا
قلفة. [ ق َ ف َ ] (ع مص ) برداشتن گل سر خم را. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قَلف شود.
-
قلفة
لغتنامه دهخدا
قلفة. [ ق ِ ف َ ] (ع اِ) مؤنث قِلف و آن پوست درخت است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به قلف شود. || گیاهی است سبز که میوه ٔ ریز دارد و بار آن را شتران به حرص تمام خورند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
-
قلفة
لغتنامه دهخدا
قلفة. [ ق ُ ف َ ](ع اِ) قُلَفَه . غلاف سر نره . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). آن پوست که در ختنه ببرند. (مهذب الاسماء).
-
واژههای همآوا
-
غلفة
لغتنامه دهخدا
غلفة. [ غ ُ ف َ ] (اِخ ) جایگاهی است در دیار عرب . (از معجم البلدان ).
-
غلفة
لغتنامه دهخدا
غلفة. [ غ ُف َ ] (ع اِ) غلاف سر نره . (منتهی الارب ) (آنندراج ). پوست ختنه نابریده . (دهار). پوستکی که ختنه کننده آن راببرد. قُلفَة. غُرلَة. ج ، غُلَف . (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
قلفات
لغتنامه دهخدا
قلفات . [ ق َ ل َ ] (ع اِ) ج ِ قَلفَة. (اقرب الموارد). رجوع به قلفة شود.
-
قلفتان
لغتنامه دهخدا
قلفتان . [ ق ُ ف َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ قُلفَة. دوطرف بروت . (منتهی الارب ). طرفا الشاربین . (اقرب الموارد).
-
غلفة
لغتنامه دهخدا
غلفة. [ غ ُف َ ] (ع اِ) غلاف سر نره . (منتهی الارب ) (آنندراج ). پوست ختنه نابریده . (دهار). پوستکی که ختنه کننده آن راببرد. قُلفَة. غُرلَة. ج ، غُلَف . (اقرب الموارد).
-
غرلة
لغتنامه دهخدا
غرلة. [ غ ُ ل َ ] (ع اِ) غلاف سر نره ٔ غلام . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، غُرَل . (اقرب الموارد). آن پوست که هنگام ختنه ببرند. قُلفة. غُلفة. (از اقرب الموارد).
-
پوست ختنه گاه
لغتنامه دهخدا
پوست ختنه گاه . [ ت ِ خ َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) قشر موضع ختان . پوستی که مسلمانان و یهود برند گاه ختان . غلفة. (دهار) . قلفة.
-
مهار
لغتنامه دهخدا
مهار. [ م َ ] (اِ) قسمتی که در هواپیما بالها را به هم وصل می کند . || (اصطلاح پزشکی ) چین جلدی موجود در سطح تحتانی آلت مرد در خط وسط در مجاورت شیار حشفه ای -قلفه ای که در حقیقت دیواره ای است که شیار حشفه ای -قلفه ای را به دو قسمت چپ و راست تقسیم می ک...
-
قلف
لغتنامه دهخدا
قلف . [ ق ِ ] (ع اِ) زنبیل از برگ خرما. (منتهی الارب ). الدوخلة. (اقرب الموارد). || پوست درخت هرچه باشد یا پوست درخت کندر، که بدان بخور کنند یا پوست درخت انار. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). قِلفَه مؤنث آن است . || (ص ) جای درشت . (منتهی الارب ). ال...