کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قلعه سفید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قلعه سفید
لغتنامه دهخدا
قلعه سفید. [ ق َ ع َ س َ / س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جاجرم بخش اسفراین شهرستان بجنورد. موقع جغرافیائی این ده جلگه و معتدل است . سکنه ٔ آن 100 تن است . آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است .راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران...
-
قلعه سفید
لغتنامه دهخدا
قلعه سفید. [ ق َ ع َ س َ / س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خرم رود شهرستان تویسرکان ، واقع در 32هزارگزی شمال باختری تویسرکان و 10هزارگزی خاور شوسه ٔ کرمانشاه به مهران . این ده فعلاً خالی از سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
قلعه سفید
لغتنامه دهخدا
قلعه سفید. [ ق َ ع َ س َ / س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قلعه شاهین بخش سرپل ذهاب شهرستان قصرشیرین ، واقع در 11هزارگزی جنوب خاوری سرپل ذهاب ،کنار راه فرعی سراب به قلعه شاهین . موقع جغرافیایی آن دشت و هوای آن گرمسیری است . سکنه ٔ آن 90 تن است . آب آن...
-
قلعه سفید
لغتنامه دهخدا
قلعه سفید. [ ق َ ع َ س َ / س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قوره تو بخش مرکزی شهرستان قصرشیرین ، واقع در 8هزارگزی شمال خاوری قصرشیرین و کنار رودخانه ٔ قوره توو مرز ایران و عراق موقع جغرافیایی آن تپه ماهور و هوای آن گرمسیری است سکنه ٔ آن 150 تن است . آب...
-
قلعه سفید
لغتنامه دهخدا
قلعه سفید. [ ق َ ع ِ س َ / س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرغا بخش ایذه ٔ شهرستان اهواز، واقع در 48هزارگزی باختری ایذه . موقع جغرافیائی آن کوهستانی و هوای آن معتدل است سکنه ٔ آن 195 تن است . آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است .راه ما...
-
قلعه سفید
لغتنامه دهخدا
قلعه سفید. [ ق َ ع َ س َ / س ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش نجف آباد شهرستان اصفهان ، واقع در 8هزارگزی جنوب خاور نجف و 5 هزارگزی شوسه ٔ نجف آباد به اصفهان . موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است . سکنه ٔ آن 1525تن است . آب آن از قنات و محصول آن غلات ...
-
واژههای مشابه
-
قلعة
لغتنامه دهخدا
قلعة. [ ق َ ع َ ] (اِخ ) اقلیمی است به اندلس . مؤلف معجم البلدان گوید: من گمان میکنم که سرب قلعی بدان منسوب است زیرا آن را از اندلس می آورند پس یا به همین قلعه و یا به قلعه ای که در آن حدود واقع است منسوب است . (معجم البلدان ). شهرستانی است به اندلس...
-
قلعة
لغتنامه دهخدا
قلعة. [ ق َ ع َ ] (اِخ ) شهری است به هند. گویند که رصاص و شمشیرها بدان منسوب است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). نام معدنی است که سرب نیکو بدان منسوب است . (معجم البلدان ).
-
قلعة
لغتنامه دهخدا
قلعة. [ ق َ ع َ ] (اِخ ) موضعی است به یمن . (معجم البلدان ) (منتهی الارب ).
-
قلعة
لغتنامه دهخدا
قلعة. [ ق َ ع َ ] (ع اِ) توشه دان شبان . (اقرب الموارد)(منتهی الارب ). رجوع به قَلْع شود. || حصار و پناه جای بر کوه که از دشمن نگاه دارد. || نهال خرمابن که از بیخ برکنده باشند. || پاره ای از کوهان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
قلعة
لغتنامه دهخدا
قلعة. [ ق َ ل َ ع َ ] (اِخ ) (مرج ...) جائی است به بادیه و شمشیرهای قلعی بدان منسوب است . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). موضعی است در بادیه و شمشیرهای قلعی بدان منسوب است . و گویند آن دهی است پائین حلوان عراق . (معجم البلدان ).
-
قلعة
لغتنامه دهخدا
قلعة. [ ق َ ل َ ع َ ] (ع اِ) سنگ بزرگ از کوه برکنده بیرون جسته دشوارگذار صعب المرام ، یا سنگ سطبر ضَخم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج ، قِلاع ، قَلَع. (اقرب الموارد). || پاره ٔ بزرگ از ابر، یا کوهی است ، یا ابرپاره ٔ سطبر که کرانه ٔ آسمان را فراگ...
-
قلعة
لغتنامه دهخدا
قلعة. [ ق َ ل َ ع َ ] (ع مص ) بر زین نتوان نشستن . || ثبات و استواری نگرفتن پای در کُشتی . || از کندی خاطر به سخن پی نبردن و نفهمیدن .(اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قَلَع شود.
-
قلعة
لغتنامه دهخدا
قلعة. [ ق ِ ع َ ] (ع اِ) پاره ای از چیزی که به درازا شکافته . (منتهی الارب ). شقه . ج ، قِلَع. (اقرب الموارد).