کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قلاب 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
قولاب
لغتنامه دهخدا
قولاب . (اِ) قلاب . (آنندراج ). رجوع به قلاب شود.
-
چنگک
لغتنامه دهخدا
چنگک . [ چ َ گ َ ] (اِمصغر) عموماً قلاب را گویند و خصوصاً قلابی که فیل را بدان رانند. (برهان ). بمعنی قلاب میباشد. (آنندراج ) (انجمن آرا). قلاب و قلابی که فیل را بدان رانند. (ناظم الاطباء). قلاب دروند. (لغت محلی شوشتر نسخه خطی ). قلاب آهنی نوک تیزو ن...
-
صلابه
لغتنامه دهخدا
صلابه . [ ص ُل ْ لا ب َ ] (اِ) قلاب چند شاخ که گوشت بر آن آویزند.- به صلابه کشیدن ؛ به قلاب زدن . به قلاب برآویختن چیزی و مخصوصاً گوشت را.- به صلابه کشیدن کسی را ؛ مجازاً به معنی کسی را در سختی و رنج قرار دادن .
-
قاذفه
لغتنامه دهخدا
قاذفه . [ ذِ ف َ ] (ع اِ) فلاخن . (دهار). سنگ قلاب .
-
کاموادوز
لغتنامه دهخدا
کاموادوز. [ کام ْ ] (نف مرکب ) آنکه روی پارچه با نخ کاموا بخیه و قلاب بدوزد.
-
آکوج
لغتنامه دهخدا
آکوج . (اِ) میوه ٔ صحرائی . || قلاب . برای هر دو معنی ، رجوع به آکج شود.
-
مغیوم
لغتنامه دهخدا
مغیوم . [ م َغ ْ ] (ع ص ) شتر غیم زده . (منتهی الارب )(از اقرب الموارد). شتر غیم زده و غیم بیماریی است شتران را مانند قلاب ، مگر قلاب مهلک باشد. (آنندراج ).
-
قلابدوزی
لغتنامه دهخدا
قلابدوزی . [ ق ُل ْ لا ] (حامص مرکب ) بردره دوزی . گل دوزی . گل بوته و دیگر صورتها که از نخ یا ابریشم با قلاب و سوزن روی پارچه دوزند. رجوع به قُلاب شود.
-
گیم
لغتنامه دهخدا
گیم . (اِ) در تداول مردم جنوب ایران چشته ای از گوشت یا کرم که بر سر قلاب کنند گرفتن ماهی را. (یادداشت مؤلف ). آنچه از خوردنی یا کرم و یا گوشت که برای فریفتن ماهی بر سر قلاب ماهی گیری قرار دهند و در آب افکنند.
-
کاموادوزی
لغتنامه دهخدا
کاموادوزی . [ کام ْ ] (حامص مرکب ) کار قلاب دوزی و بخیه روی پارچه . (از فرهنگ نظام ). عمل کاموادوز.
-
دودامی
لغتنامه دهخدا
دودامی . [ دُ ] (اِ مرکب ) پارچه ٔ ململ گلدار. || گلهای پارچه ٔ قلاب دوزی . (ناظم الاطباء).
-
دستاسنگ
لغتنامه دهخدا
دستاسنگ . [ دَ س َ ] (اِ مرکب ) فلاخن . (برهان ) (جهانگیری ) (آنندراج ). قلاب سنگ .
-
پلخمان
لغتنامه دهخدا
پلخمان . [ پ ِ ل َ ] (اِ) فلاخن است که شبانان بدان سنگ اندازند. (برهان قاطع). بلخم . قلاب سنگ . قلماسنگ .
-
غجیطة
لغتنامه دهخدا
غجیطة. [ غ ُ طَ ] (ع اِ) بندی که دو طرف آن قلاب آهنی دارد. واکسیل بند. || بند و طناب . (دریانوردی ). (دزی ج 2).
-
اتل
لغتنامه دهخدا
اتل . [ اَ ت َ ] (اِ) قسمی کرم که در زیر خاک مرطوب یافت شود و در بوشهرآنرا چون چشته و گیم بر سر قلاب کنند صید ماهی را.