کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قفند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قفند
لغتنامه دهخدا
قفند. [ ق َ ف َن ْ ن َ ] (ع ص ) سخت سر یا کلان سر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
روال
لغتنامه دهخدا
روال . [ ] (اِخ ) پسر راسل و او پسر آیند و او پسر قفند از ملوک هندوستان بود که در زمان اسکندر میزیست و از اسکندر صلح خواست . رجوع به مجمل التواریخ و القصص صص 119 - 124 شود.
-
کوزابر
لغتنامه دهخدا
کوزابر. [ ب َ ](ا) قدح . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : از آن کوزابری باز کردارکلفتش بسدین و تنش زرین . رودکی (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).[ ملک قفند] صلح خواست از اسکندر و دختر... فیلسوف و کوزابری به اسکندر فرستاد و در شاهنامه نام کید هندو گفته است . ...
-
زور
لغتنامه دهخدا
زور. (اِخ ) شهری از سند است از آنسوی رودمهران ، جایی با نعمت بسیار و منبر در آنجا نیست و جهاز هندوستان بدانجا افتد و بر زور دو باره است محکم و جایی تر است و نمناک . (حدود العالم ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). از پس قفند، پسرش آیند به پادشاهی بنشست و ولا...
-
ن
لغتنامه دهخدا
ن . (حرف ) حرف بیست و نهم از الفبای فارسی و حرف بیست و پنجم از الفبای عربی (ابتث ) است و در حساب جُمَّل آن را به پنجاه گیرند.نام آن نون و از حروف هوائی است . (برهان ، در کلمه ٔ هفت حرف هوائی ) و از حروف شمسیه و از حروف یرملون و از حروف زلاقه است . (ا...