کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قفز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قفز
لغتنامه دهخدا
قفز. [ ] (اِ) نبات کشوث است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). و رجوع به قفر شود.
-
قفز
لغتنامه دهخدا
قفز. [ ق َ ] (ع مص ) برجستن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || مردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد): قفز فلان ؛ مات . (اقرب الموارد).
-
قفز
لغتنامه دهخدا
قفز. [ ق َ ف َ ] (ع مص ) سپیدشدن دو دست اسب تا مرفق بدون پا. (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
قفزة
لغتنامه دهخدا
قفزة. [ ق َ زَ ] (ع اِ) یکی قفز. (اقرب الموارد). رجوع به قفز شود.
-
کفز
لغتنامه دهخدا
کفز. [ ] (ع مص ) جهیدن . قفز. (از دزی ج 2 ص 477). و رجوع به قفز شود.
-
قفاز
لغتنامه دهخدا
قفاز. [ ق ُ ] (ع مص ) قَفْز. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قفز شود.
-
قفزان
لغتنامه دهخدا
قفزان . [ ق َ ف َ ] (ع مص ) برجستن . (زوزنی ). قَفْز. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به قفز شود.
-
قفوز
لغتنامه دهخدا
قفوز. [ ق ُ ] (ع مص ) قَفْز. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به قفز شود.
-
قفزات
لغتنامه دهخدا
قفزات . [ ق َ ف َ ] (ع اِ) ج ِ قفزة. (اقرب الموارد). رجوع به قفز و قفزة شود.
-
وثب
لغتنامه دهخدا
وثب . [ وَ ] (ع مص ) وثاب . وثبان . وثوب . برجستن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جهیدن و برخاستن و ایستادن . (اقرب الموارد): وثب یثب وثباً و وثباناً و وثوباً و وثیباً وثبةً؛ طفر و قفز و نهض و قام .(اقرب الموارد). || نشستن «در لغت حمیر».(اقرب الموار...
-
قفس
لغتنامه دهخدا
قفس . [ ق َ ] (ع مص ) مردن . (اقرب الموارد). رجوع به قفز شود. || دست وپای بستن آهو. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ): قفس الظبی قفساً؛ ربط یدیه و رجلیه . (اقرب الموارد). || به موی کسی گرفتن . (منتهی الارب ): قفس فلان را؛ گرفتن موی وی را و کشیدن وی بدان ...