کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قعبول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قعبول
لغتنامه دهخدا
قعبول . [ ق ُ ] (ع اِ) گیاهی است سپیدرنگ ، یا نوعی از سماروغ . (منتهی الارب ). در لسان آمده است که گیاهی است سپید که با قارچ در بهار روید و آن را سرخ کرده و میپزند و میخورند. (اقرب الموارد). رجوع به قَعْبَل شود. || کاسه ٔ شیر. (منتهی الارب ) (اقرب ال...
-
واژههای همآوا
-
قابول
لغتنامه دهخدا
قابول . (ترکی ، اِ) میزاب . ناودان . رجوع به قابوک شود.
-
جستوجو در متن
-
تالمة
لغتنامه دهخدا
تالمة. [ م َ ] (ع اِ) نوعی از «اسکورسونر» . (از دزی ج 1 ص 139). سالسی فی وحشی . (دزی ایضاً). بلقک . سفور. جنه ٔ اسود. اسفورچینای سیاه . اسفورچینه ٔسیاه . قعبول اسود. قعبارون اسود. سالسی فی سیاه . گیاهی است که ریشه ٔ آن خوردنی است . سالسی فی اسپانی .
-
بلقک
لغتنامه دهخدا
بلقک . [ ب َ ق َ ] (اِ) گیاهی است از تیره ٔ مرکبان که دارای نهنج زردرنگ یا صورتی رنگ است و میوه هایش طویل و بصورت مخروطی هستند که رأس آنها بطرف بالا و قاعده شان بر روی نهنج است . اندامهای این گیاه دارای کرکهای درشتی است که تقریباً بصورت خار درآمده ا...