کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قعاد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قعاد
لغتنامه دهخدا
قعاد. [ ق ِ ] (ع اِ) زوجه . (اقرب الموارد).
-
قعاد
لغتنامه دهخدا
قعاد. [ ق ُ ] (ع اِ) بیماریی در ستورکه در رانهای وی پدید آید. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). آن درد که شتر را بگیرد در سرین . (مهذب الاسماء). || بیماریی است که صاحب خود را فرونشاند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). اقعاد. زمین گیری .
-
واژههای همآوا
-
قائد
لغتنامه دهخدا
قائد. [ ءِ ] (ع ص ، اِ) پیشوا. رهبر. راهبر. عصاکش .پیشرو. (منتهی الارب ) : آخر ایشان در نبوت و اول ایشان در رتبت ... قائد الغر المحجلین ... را برای عز نبوت و خاتمت رسالت برگزید. (کلیله و دمنه ).طعمه میجوئی اوست رائد توراه می پوئی اوست قائد تو. اوحدی ...
-
قائد
لغتنامه دهخدا
قائد. [ءِ ] (اِخ ) ده مخروبه ای است از دهستان پشتکوه بخش اردل شهرستان شهرکرد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).
-
قاعد
لغتنامه دهخدا
قاعد. [ ع ِ ] (ع ص ) جالس . نشسته . (غیاث ). نشیننده . مقابل قائم : گر به خدمت قائمی خواهی منم ور نمی خواهی به حسرت قاعدی . سعدی .|| آنکه بجنگ نشده است ، مقابل مجاهد : فضل اﷲ المجاهدین علی القاعدین اجراً عظیماً. (قرآن 95/4). || گروهی از خوارج . || نه...
-
جستوجو در متن
-
مقعد
لغتنامه دهخدا
مقعد. [ م ُ ع َ ] (ع ص ) برجای مانده . (مهذب الاسماء). قعادزده و برجای مانده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). قعادزده . (ناظم الاطباء). مبتلا به درد قعاد. (از اقرب الموارد). زمین گیر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). در اصطلاح پزشکی ، بیماری را گویندکه به عل...