کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قطیم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قطیم
لغتنامه دهخدا
قطیم . [ ق ِطْ ی َم م ] (ع ص ) گشن بسیار حمله کننده . (منتهی الارب ). الفحل الصؤول . (اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
غتیم
لغتنامه دهخدا
غتیم . [ ] (ع اِ)در فهرست مخزن الادویة (چ بمبئی 1273 هَ . ق .) به معنی اسفنج آمده و آن مصحف غیم است . رجوع به غیم شود.
-
غتیم
لغتنامه دهخدا
غتیم . [ غ ُ ت َ ] (ع اِ) حیاض غُتیم ؛ کنایه از مرگ . (منتهی الارب ). لقب الموت ، و فی المثل : «اورَدَه حیاض غتیم ». (اقرب الموارد).
-
غطیم
لغتنامه دهخدا
غطیم . [ غ َ ] (ع ص ) صاحب منتهی الارب گوید: غطیم کأمیر به معنی غِطَم ّ (دریای بزرگ بسیارآب ) است . و این لغت در فرهنگها دیده نشد، جز اینکه در تاج العروس غِطْیَم ّ به معنی مذکور آمده و صواب همان است . رجوع به غِطْیَم ّ شود.
-
غطیم
لغتنامه دهخدا
غطیم . [ غ ِی َم م ] (ع ص ) دریای بزرگ . (تاج العروس ). رجوع به غَطیم شود. || عدد غطیم ؛ بسیار : وسط من حنظله الاسطماوالعدد الغطامطالغطیما.؟(از تاج العروس ).
-
قتیم
لغتنامه دهخدا
قتیم . [ق َ ] (ع ص ، اِ) ابریشم جوش داده ٔ سپید. || زن . || زن خوب صورت و نیکو. || مرد. || مرد خوار و ذلیل . || مرد کم طعام یا بی طعام . || نیزه و سنان باریک و کهنه . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
خاش
لغتنامه دهخدا
خاش . (اِ) نام گیاهی است که در شیرکوه منزول نام دهند. قطیم . عودالخیر . (معجم انجلیزی عربی فی العلوم الطبیة و الطبیعیة چ محمد شرف ).