کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قطیفه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
قطیفة
لغتنامه دهخدا
قطیفة. [ ق َ ف َ ] (اِخ ) (ابو...) شاعری است . (منتهی الارب ). رجوع به ابوقطیفة شود.
-
قطیفة
لغتنامه دهخدا
قطیفة. [ ق َ ف َ ] (اِخ ) دهی است نزدیک پشته ٔ عقاب به طرف بریه از ناحیه ٔ حمص . (معجم البلدان ) (منتهی الارب ).
-
قطیفة
لغتنامه دهخدا
قطیفة. [ ق َ ف َ ] (ع اِ) جامه ٔ پرزه دار خوابناک . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || چادر درپیچیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، قطائف ، قُطُف . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).- قطیفه ٔ حمامی ؛ جامه ٔ پشمین که بعد از غسل ، بدن را بدان پاک کنند، و...
-
جستوجو در متن
-
قطف
لغتنامه دهخدا
قطف . [ ق ُ طُ ] (ع اِ) ج ِ قطیفة.(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به قطیفة شود.
-
قدیفه
لغتنامه دهخدا
قدیفه . [ ق َ ف َ / ف ِ ] (اِ) قطیفه . (ناظم الاطباء).
-
برزند
لغتنامه دهخدا
برزند. [ ب َ زَ ] (اِخ ) شهری است خرم و آبادان [ بآذربادگان ] و با آبهای روان و کشت و برز بسیار و از وی جامه ٔ قطیفه خیزد. (حدود العالم ).
-
ربیزة
لغتنامه دهخدا
ربیزة. [ رَ زَ ] (ع ص ) ستبر و ضخیم ، فی الحدیث : فوضعنا له قطیفة ربیزه ؛ ای ضخمة.(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به ربیز شود.
-
قراطف
لغتنامه دهخدا
قراطف . [ ق َ طِ ] (ع اِ) ج ِ قَرطَف . جامه ٔ مخمل که آن را قطیفه گویند. (آنندراج ). || گلیم های پرزدار. (ناظم الاطباء). و رجوع به قرطف شود.
-
قرطف
لغتنامه دهخدا
قرطف . [ ق َ طَ ] (ع اِ) چیزی درپیچیده . (منتهی الارب ). || جامه ٔ مخمل که آن را قطیفه گویند. || تره ای است ، یا بار درخت رمث . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
قوصف
لغتنامه دهخدا
قوصف . [ ق َ ص َ ] (ع اِ) چادر خطدار مربع. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). چادر خطدارچهارگوشه . (ناظم الاطباء). قطیفه . (اقرب الموارد).
-
اوننگ
لغتنامه دهخدا
اوننگ . [ اَ ن َ ] (اِ) به معنی اوشنگ است و آن ریسمانی باشد که قبا و لنگی و قطیفه و امثال آن بر آن اندازند و گاهی خوشه های انگور نیز از آن بیاویزند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
غدفة
لغتنامه دهخدا
غدفة.[ غ َ ف َ ] (ع اِ) دستمالی که زنان وهابی به سر بندند. (دزی ج 2 ص 202). ظاهراًهمان مصحف قطیفه است که به معنای خاص به کار رفته .
-
زژه
لغتنامه دهخدا
زژه . [ زَ ژَ ] (اِ) بر وزن و معنی رجه است و آن ریسمانی باشد که در خانه ها بندند و لنگی و قطیفه و رخت و رخوت بر آن اندازند. (برهان ). مصحف رژه مساوی رزه یا رجه . (حاشیه ٔ برهان چ معین ).
-
اوشنگ
لغتنامه دهخدا
اوشنگ . [ اَ ش َ ] (اِ) معلاق یعنی ریسمانی که در خانه ها بندند و جامه و ازار و رومال (روپاک ) و لنگی و قطیفه و جز آن بر آن اندازند. || ریسمانی که خوشه های انگور از آن آویزند. (از ناظم الاطباء) (برهان ). آونگ . (انجمن آرا) (آنندراج ).