کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قطعه قطعه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
قطعة
لغتنامه دهخدا
قطعة. [ ق َ طِ ع َ ] (ع ص ) (ارض ...) زمینی که دانسته نیست که سبزه ٔ آن بیشتر است یا سفیدی آن که سبزه نروئیده ، و گویند زمینی که در آن قسمت هائی است از سبزه و روئیدنی . (اقرب الموارد).
-
قطعة
لغتنامه دهخدا
قطعة. [ ق َ ع َ ] (ع مص ) بریده شدن دست از بیماری .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به قَطَع شود.
-
قطعة
لغتنامه دهخدا
قطعة. [ ق ُ طَ ع َ ] (ع ص ) مرد بُرنده ٔ خویشی و آزارنده ٔ خویشان . (منتهی الارب ). رجوع به قُطَع شود.
-
قطعة
لغتنامه دهخدا
قطعة. [ ق ُ ع َ ] (اِخ ) (بنو...) قبیله ای است . (منتهی الارب ).
-
قطعة
لغتنامه دهخدا
قطعة. [ ق ُ ع َ ] (ع اِ) جای برش . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || جای سپری شدن و تحرک . (منتهی الارب ). || باقیمانده ٔ دست بریده . (منتهی الارب ). ج ، قُطَع. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || پاره ٔ چیزی . || پاره ٔ زمین جداکرده در بخش و بهره . (ا...
-
جستوجو در متن
-
قاچ قاچ
لغتنامه دهخدا
قاچ قاچ . (ص مرکب ) ارباً ارباً. قطعه قطعه . ترک ترک .
-
سان سان
لغتنامه دهخدا
سان سان . (ص مرکب ) پاره پاره ، قطعه قطعه و جزٔجزء. (ناظم الاطباء). رجزع به سان شود.
-
لت و پار
لغتنامه دهخدا
لت و پار. [ل َ ت ُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) قطعه قطعه . پاره پاره .
-
معتقر
لغتنامه دهخدا
معتقر. [ م ُ ت َ ق َ ] (ع ص ) گوشت قطعه قطعه کرده و خشک کرده در آفتاب . (ناظم الاطباء).
-
بلتاة
لغتنامه دهخدا
بلتاة. [ ب َ ] (ع مص ) بریدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). قطعه قطعه کردن . (از ذیل اقرب الموارد).
-
کازرونی
لغتنامه دهخدا
کازرونی . [ زِ ] (اِ)کازرونیه . قسمی بورانی از بادنجان و فرقش اینکه در کازرونی بادنجان را قطعه قطعه کنند بر خلاف بورانی .
-
لقش
لغتنامه دهخدا
لقش . [ ل َ ] (ع مص ) النطق بمعاریض الکلام . || العیب . (اقرب الموارد). || به قطعات تقسیم کردن چوب . قطعه قطعه کردن . (دزی ).
-
شل و پر
لغتنامه دهخدا
شل و پر. [ ش َ ل ُ پ َ ] (ص مرکب ، از اتباع ) شل و پل . قطعه قطعه . پاره پاره . (یادداشت مؤلف ).- شل و پر کردن ؛ قطعه قطعه کردن . از هر جای مجروح کردن . بسیار جراحات وارد کردن . از پا انداختن : پنجاه نفر رعیت با چماق شصت قزاق را شل و پر کردند. (یاد...
-
تفرزع
لغتنامه دهخدا
تفرزع . [ ت َ ف َ زُ ] (ع مص ) قطعه قطعه گردیدن گیاه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).