کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قطعه زمین پیش امده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
قطعة
لغتنامه دهخدا
قطعة. [ ق َ طِ ع َ ] (ع ص ) (ارض ...) زمینی که دانسته نیست که سبزه ٔ آن بیشتر است یا سفیدی آن که سبزه نروئیده ، و گویند زمینی که در آن قسمت هائی است از سبزه و روئیدنی . (اقرب الموارد).
-
قطعة
لغتنامه دهخدا
قطعة. [ ق َ ع َ ] (ع مص ) بریده شدن دست از بیماری .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به قَطَع شود.
-
قطعة
لغتنامه دهخدا
قطعة. [ ق ِ ع َ ] (ع اِ) پاره از هر چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). پاره و حصه از چیزی . (اقرب الموارد) (فرهنگ نظام ). تکه ٔ چیزی . || (اصطلاح عروض ) در اصطلاح شعرا ابیات مسلسل در معنی و متحد در وزن و قافیه بدون مطلع. اقل ابیات قطعه ...
-
قطعة
لغتنامه دهخدا
قطعة. [ ق ُ طَ ع َ ] (ع ص ) مرد بُرنده ٔ خویشی و آزارنده ٔ خویشان . (منتهی الارب ). رجوع به قُطَع شود.
-
قطعة
لغتنامه دهخدا
قطعة. [ ق ُ ع َ ] (اِخ ) (بنو...) قبیله ای است . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
یونان زمین
لغتنامه دهخدا
یونان زمین . [ زَ ] (اِخ ) زمین یونان . سرزمین یونان . کشور یونان . (از یادداشت مؤلف ) : جزیره یکی بُد به یونان زمین کروتیس بُد نام شهر گزین . عنصری .شامس ، جزیره ای بود به یونان زمین . (لغت فرس اسدی ).دواسبه فرستاد قاصد ز پیش به یونان زمین پیش دستو...
-
زمین
لغتنامه دهخدا
زمین . [ زَ ] (اِ) ترجمه ٔ ارض ، در زمی گذشت . (آنندراج ). بمعنی معروف است و این مرکب است به لفظ «زم » که بمعنی سردی است و «یا نون » نسبت ، چنانکه در سیمین و زرین . چون جوهر ارض سرد است ، لهذا به این اسم مسمی گردید. گاهی نون حذف کرده زمی هم گویند. (غ...
-
زمین بوس
لغتنامه دهخدا
زمین بوس . [ زَ ] (حامص مرکب ) زمین بوسی . بوسیدن زمین و آن رسم ورود به درگاه شاهان و بزرگان بود. (فرهنگ فارسی معین ). سجده . سجود. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). بوسیدن زمین و آن نوعی از آداب است . (آنندراج ) : برزویه شرط خدمت و زمین بوس بجای آورد. (کلی...
-
شدکار
لغتنامه دهخدا
شدکار. [ ش ُ ] (اِ) شیار است ، یعنی زمین را بجهت زراعت کردن بشکافند و مستعد سازند و با ذال نقطه دار هم گفته اندبه معنی زمینی که آن را شیار کرده باشند و تخم افشانده باشند. (برهان ). زمین بسیار شخم زده باشد. (لغت فرس اسدی طوسی ). کوم . (سروری ). زمین ک...
-
مائدة
لغتنامه دهخدا
مائدة. [ ءِ دَ ] (ع اِ) (از «م ی د») خوانی که بر وی طعام باشد. ج ، مائدات و موائد. (ازاقرب الموارد) (ناظم الاطباء). خوان آراسته . (ترجمان القرآن ). خوان آراسته به طعام ، فاذا لم یکن علیه طعام فهی خوان . (منتهی الارب ). خوان پر از طعام و نعمت . (آنندر...
-
استعراق
لغتنامه دهخدا
استعراق . [ اِت ِ ] (ع مص ) پیش آمدن حرارت را برای عرق کردن . پیش آمدن حرارت را جهت خوی کردن . (منتهی الارب ). || رها کردن درخت بیخ را در زمین . (منتهی الارب ).
-
انتاش
لغتنامه دهخدا
انتاش . [ اِ] (ع مص ) سر بیرون آوردن گیاه از زمین پیش از آنکه بیخش برآید. (ناظم الاطباء) . سر بیرون آوردن گیاه از زمین پیش از آنکه ریشه بدواند. (از اقرب الموارد) . || نتش برآوردن تخم . (ناظم الاطباء). انتش الحب ؛ تر و خیس شد دانه و نَتَش خود را در زم...
-
انتتاش
لغتنامه دهخدا
انتتاش . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) انتتش الحب انتتاشاً؛ خیسید آن تخم در زمین و نیش زد. (ناظم الاطباء). || سر بیرون آوردن گیاه از زمین پیش از آنکه بیخش برآید. (منتهی الارب ). انتتش النبات ؛ سر برآورد آن گیاه از زمین پیش از آنکه ریشه اش محکم گردد. (ناظم الاطب...
-
انیف
لغتنامه دهخدا
انیف . [ اَ ] (ع اِ) آهن نرم . || کوه رویاننده ٔ نبات پیش از جمیع زمین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).