کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قطری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قطری
لغتنامه دهخدا
قطری . [ ] (اِخ ) ابن فجائه . سرکرده ٔ گروهی از ارارقه است که بر حجاج بن یوسف خروج کردند. وی به دست اسحاق بن محمدبن اشعث کشته شد. (تاریخ گزیده چ لندن ج 1 ص 281).
-
قطری
لغتنامه دهخدا
قطری . [ ] (اِخ ) محمدبن حسن مرزوقی . از دانشمندان است . او راست : الداهیة الکبری علی الرائیة الصغری . (معجم المطبوعات ج 2 ستون 1517).
-
قطری
لغتنامه دهخدا
قطری . [ ق َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان پشت بسطام بخش قلعه نو از شهرستان شاهرود واقع در 12000 گزی شمال قلعه نو. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است . سکنه ٔ آن 20 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
قطری
لغتنامه دهخدا
قطری . [ ق َ ] (اِخ ) محمدبن حکم قطری . از محدثان است . وی از آدم بن ابی ایاس و ابن ابی مریم روایت کند و عثمان بن محمد سمرقندی از او روایت دارد. (معجم البلدان ). مؤلف اللباب او را محمدبن عبدالحکم ضبط کرده است . (اللباب ).
-
قطری
لغتنامه دهخدا
قطری . [ ق َ ] (ص نسبی ) نسبت است به قَطْر. (معجم البلدان ). رجوع به قَطْر شود.
-
قطری
لغتنامه دهخدا
قطری . [ ق َ طَ ] (اِخ ) ابن فجائه ٔ مازنی . شاعری است . (منتهی الارب ).
-
واژههای مشابه
-
اصابع قطری
لغتنامه دهخدا
اصابع قطری . [ اَ ب ِع ِ ق َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در تداول هیأت قدیم ، یعنی اصابع معتبر در قطر که به مطلق مقید شوند. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به اصبع و ظل شود.
-
واژههای همآوا
-
قتری
لغتنامه دهخدا
قتری . [ ق ُ ت َ ری ی ] (اِخ ) حسن بن علاء از محدثان است . (منتهی الارب ).
-
قتری
لغتنامه دهخدا
قتری . [ ق ُ ت َ ری ی ] (ص نسبی ) نسبت است به قتیره و آن پدر قبیله ای است از تجیب . (منتهی الارب ).
-
قتری
لغتنامه دهخدا
قتری . [ ق ُ ت َ ری ی ] (اِخ ) محمدبن روح از محدثان است . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) قطری . رجوع به قطری شود.
-
فجاءة
لغتنامه دهخدا
فجاءة. [ ف ُءَ ] (اِخ ) نام پدر قطری شاعر است . (منتهی الارب ).