کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قطره و بَحر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
قطره ٔ زرد
لغتنامه دهخدا
قطره ٔ زرد. [ ق َ رَ / رِ ی ِ زَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب عالم تاب است . (بهار عجم ) (آنندراج ).
-
قطره برداشتن
لغتنامه دهخدا
قطره برداشتن . [ ق َ رَ / رِ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) قطره زدن . (آنندراج ). تند رفتن : ندارد آن درازی ره که سالک قطره برداردفضای هر دو عالم کرد راه نیم گام اینجا. نورالدین ظهوری (از آنندراج ).رجوع به قطره زدن شود.
-
قطره فشاندن
لغتنامه دهخدا
قطره فشاندن . [ ق َ رَ/ رِ ف َ / ف ِ دَ ] (مص مرکب ) قطره زدن : به راه دوست چو سالک شدیم قطره فشان نشان آبله در راه جستجو شستیم .سالک یزدی (از آنندراج ).
-
قطره کردن
لغتنامه دهخدا
قطره کردن . [ ق َ رَ / رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) قطره زدن . (آنندراج ) : هر طرف بسیار کردم قطره در راه طلب لیکن از دریا ندیدم بهره جز سیلاب کم . طغرا (از آنندراج ).رجوع به قطره زدن شود.
-
قطره کشیدن
لغتنامه دهخدا
قطره کشیدن . [ ق َ رَ / رِ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) قطره زدن . (آنندراج ). رجوع به قطره زدن شود.