کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قضات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
قزعة
لغتنامه دهخدا
قزعة. [ ق ُزْ زَ ع َ ] (ع اِ) قزیعة. (منتهی الارب ). رجوع به قزیعة شود.
-
جستوجو در متن
-
کلان
لغتنامه دهخدا
کلان . [ ] (اِخ ) از قضات هرات و پدر خواجه عبدالرحمان است که هر دو از علماء و قضات هرات بودند. و رجوع به حبیب السیر (خواجه ٔ...) شود.
-
آبدن
لغتنامه دهخدا
آبدن . [ دُ ] (اِخ ) نام یکی از قضات بنی اسرائیل .
-
ژفته
لغتنامه دهخدا
ژفته . [ ژِ ت ِ ] (اِخ ) نام یکی از قضات بنی اسرائیل در قرن دوازدهم قبل از میلاد.
-
صورانی
لغتنامه دهخدا
صورانی . [ ص َ ] (اِخ ) غوث بن سلیمان ، مکنی به ابی یحیی . وی از خیار قضات بود و قضاء مصر یافت . (معجم البلدان ).
-
وایه وار
لغتنامه دهخدا
وایه وار. [ ی َ ] (اِخ ) نام یکی از قضات عالی مقام دوره ٔ ساسانی . (ایران در زمان ساسانیان کریستن سن ص 75).
-
راذ هرمز
لغتنامه دهخدا
راذ هرمز. [ هَُ م ُ ] (اِخ ) نام یکی از قضات عهد ساسانی . (ایران در زمان ساسانیان ص 76).
-
ریغی
لغتنامه دهخدا
ریغی . (اِخ ) ابومحمدبن عبداﷲبن ابراهیم . از قضات اسکندریه بود. (از منتهی الارب ) (یادداشت مؤلف ). رجوع به ابومحمد ریغی ... شود.
-
پاندکت
لغتنامه دهخدا
پاندکت . [ دِ ] (اِخ ) مجموعه ای از احکام قضات روم قدیم که به فرمان ژوستینین امپراطور رم مدوّن گردید.
-
پلزیان
لغتنامه دهخدا
پلزیان . [ پْل ِ / پ ِ ل ِ ] (اِخ ) گیوم دُ. یکی از قضات مشاور مشهور فیلیپ ل ُ بِل .
-
جرجانی
لغتنامه دهخدا
جرجانی . [ ج ُ ] (اِخ ) بکربن معروف . از قضات جرجان بود. (از تاریخ جرجان ابوالقاسم سهمی ص 130).
-
تبانی
لغتنامه دهخدا
تبانی . [ ت َب ْ با ](اِخ ) ابوطاهر تبانی که از اعیان قضات دوره ٔ سلطان مسعود غزنوی بود : ... و قاضی بوطاهر تبانی را که از اعیان قضات است ، برسولی نامزد کرده می آید تا بدان دیار کریم حرسهااﷲ آید و عهدها تازه کرده شود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 77). رجوع ...
-
عامر
لغتنامه دهخدا
عامر.[ م ِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ، مکنی به ابوبرده از قضات کوفه بود و او را کرم و جود و محاسن بسیاری بوده است .وی به سال 103 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).
-
وحدت هندوستانی
لغتنامه دهخدا
وحدت هندوستانی . [ وَ دَ ت ِ هَِ ] (اِخ ) شیخ محمد، از شاعران و از مردم کلکته از اعمال بنگاله و پدرش از قضات آن شهر بود. (ریاض العارفین ص 623، 624).
-
ذیونوسیوس
لغتنامه دهخدا
ذیونوسیوس . (اِخ ) یکی از قضات محکمه ٔ آطن موسوم به آریاباغوس و او بدست قدیس بولس دین نصاری گرفت و در اواخر مائة اول میلادی بشهادت رسید.