کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قصیده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
قصیدة
لغتنامه دهخدا
قصیدة. [ ق َ دَ ] (ع اِ) یکی قصید. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قصید شود. || (ص ) شترماده ٔ فربه . || چوب دستی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || (اِ) شعری است که شماره ٔ ابیات آن از هفت و گوینداز ده تجاوز کند. ج ، قصید، قصائد. (اقرب الموا...
-
قصیده سرا
لغتنامه دهخدا
قصیده سرا. [ ق َ دَ / دِ س َ ] (نف مرکب ) که قصیده گوید. شاعر که قصیده به نظم آرد. رجوع به قصیده شود.
-
قصیده سرائی
لغتنامه دهخدا
قصیده سرائی . [ ق َ دَ / دِ س َ ] (حامص مرکب ) عمل قصیده سرا.
-
جستوجو در متن
-
قصاید
لغتنامه دهخدا
قصاید. [ ق َی ِ ] (ع اِ) قصائد. ج ِ قصیدة. رجوع به قصیدة شود.
-
منبرة
لغتنامه دهخدا
منبرة. [ م ُ ن َب ْ ب َ رَ ] (ع ص ) قصیدة منبرة؛ قصیده ٔ مهموزه . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). شعر وقصیده ٔ مهموز. (ناظم الاطباء). قصیده ٔ مهموزه ، یعنی قصیده ای که قافیت آن همزه است . (از اقرب الموارد).
-
شاه فرد
لغتنامه دهخدا
شاه فرد. [ ف َ ] (اِ مرکب ) بیت قصیده . شاه بیت . بهترین فرد و بیت قصیده یا غزل .
-
شیرة
لغتنامه دهخدا
شیرة. [ ش َی ْ ی ِ رَ ] (ع ص ) نیکو: قصیدة شیرة؛ قصیده ٔ نیکو. (ناظم الاطباء).
-
سمطیة
لغتنامه دهخدا
سمطیة. [ س ِ طی ی َ ] (ع ص نسبی ) قصیده ٔ سمطیة به معنی قصیده ٔ مسمط است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
قصائد
لغتنامه دهخدا
قصائد. [ ق َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ قصیدة.(اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قصیدة شود.
-
مذهبات
لغتنامه دهخدا
مذهبات . [ م ُ ذَهَْ هََ ] (اِخ ) هفت قصیده ٔ درجه ٔ دوم عهد جاهلیت را مذهبات گویند، در مقابل معلقات که هفت قصیده ٔ درجه اول بودند. (از اقرب الموارد).
-
طاهر
لغتنامه دهخدا
طاهر. [ هَِ ] (اِخ )ابن عرب بن احمد، استاذ القراء الاصبهانی . وفات وی به سال 786 هَ . ق . بوده است . وی را قصیده ای است به نام قصیدةالطاهریة در قراآت عشرة، این قصیده بوزن قصیده ٔ شاطبیه است . قصیده ٔ دیگری نیز در اختلاف آیات بنظم آورده ، و آن را نظم ...
-
مخلوقة
لغتنامه دهخدا
مخلوقة. [ م َ ق َ ] (ع ص )مؤنث مخلوق ، نسبت داده شده به کسی ؛ قصیدة مخلوقة؛ قصیده ٔ بربسته بسوی کسی که نگفته باشد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مؤنث مخلوق . ج ، مخالیق : قصیدة مخلوقة؛ قصیده ای که نسبت دهند آن را به کسی که نگفته باشد. (ناظم الا...
-
چگامه
لغتنامه دهخدا
چگامه . [ چ َ م َ / م ِ ] (اِ) قصیده ٔ شعر باشد. (فرهنگ اسدی ). سرواد و چغامه و چکامه . (از فرهنگ اسدی چ اقبال حاشیه ٔ ص 107) قصیده ٔ شعر را گویند. (برهان ). قصیده را گویند و آن را چغامه نیز خوانند. (جهانگیری ). قصیده که آن را چغامه نیز گویند. (رشیدی...
-
لغزی
لغتنامه دهخدا
لغزی . [ ل ُ غ َ ] () قصیده ٔ لغزی : به لفظ پارسی و چینی و خُماخسروبه لحن مویه ٔ زال و قصیده ٔ لغزی .منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی ص 65).