کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قصور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قصور
لغتنامه دهخدا
قصور. [ ق ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان نازلو از بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه در 6000 گزی شمال ارومیه و 2000 گزی خاور شوسه ٔ ارومیه به سلماس . موقع جغرافیائی آن جلگه و هوای آن معتدل مالاریائی است . سکنه ٔ آن 191 تن است . آب آن از قنات و رود شهرچایی و محصول آ...
-
قصور
لغتنامه دهخدا
قصور. [ ق ُ ] (ع مص ) بازایستادن و فروماندن و عاجز گردیدن . گویند: قصر عن الامر قصوراً؛ انتهی و کف عنه مع العجز. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). کوتاه بودن .کوتاه آمدن ، و این در مقابل تقصیر است : حاش ﷲ اگر امسال ز حج وامانم نه قصور من و تقصیر تو حاشا...
-
واژههای مشابه
-
بی قصور
لغتنامه دهخدا
بی قصور. [ ق ُ ] (ص مرکب ) (از: بی + قصور) بی جرم . بی گناه . (آنندراج ). || بدون کوتاهی . || بی عیب ونقصان . کاملانه . (ناظم الاطباء). رجوع به قصور شود.
-
واژههای همآوا
-
قسور
لغتنامه دهخدا
قسور. [ ق َس ْ وَ ] (ع اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ). اسد. (اقرب الموارد). قسورة. رجوع به قسورة شود. || ج ِ قسورة. || واحد قسورة. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || بابونج را نامند. (فهرست مخزن الادویه ). || به معنی فودنج نیز آمده . (فهرست مخزن الادوی...
-
جستوجو در متن
-
فرس
لغتنامه دهخدا
فرس . [ ف ِ ] (اِخ ) (قصرالَ ...) یکی از قصور چهارگانه ٔ حیره . (معجم البلدان از ادیبی ).
-
آپادانا
لغتنامه دهخدا
آپادانا. (اِخ ) بارگاه پادشاهان ایران . || نام یکی از قصور تخت جمشید.
-
ناخدمتی
لغتنامه دهخدا
ناخدمتی . [ خ ِ م َ ] (حامص مرکب ) بدخدمتی . کوتاهی . قصور.
-
نیم گنه
لغتنامه دهخدا
نیم گنه . [ گ ُ ن َه ْ ] (اِ مرکب ) خطای اندک . قصور. (ناظم الاطباء). نیم گناه . (فرهنگ فارسی معین ).
-
تچر
لغتنامه دهخدا
تچر. [ ت َ چ َ ] (اِخ ) تجر. تچره . نام یکی از قصور استخر فارس . رجوع به تجر شود.
-
برصیصا
لغتنامه دهخدا
برصیصا. [ ب َ ] (اِخ )(قصر... العابد) نام ناحیتی است بشمال افریقیه بساحل بحرالروم بمشرق قصور سرت . (سفرنامه ٔ ابن بطوطه ).
-
کوتاهی کردن
لغتنامه دهخدا
کوتاهی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تقصیر کردن و دریغ داشتن . (آنندراج ). قصور کردن . (ناظم الاطباء).تقصیر کردن . قصور کردن . قصور ورزیدن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : صفورا شاد گشت و گفت در کار حق و رسانیدن پیغام کوتاهی مکن . (قصص الانبیاء).تا به ...
-
دولت خانه
لغتنامه دهخدا
دولت خانه . [ دَ / دُو ل َ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) نام یکی از قصور صفویه در اصفهان است که به عالی قاپو شهرت یافته است . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به عالی قاپو شود.