کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قصم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
قثم
لغتنامه دهخدا
قثم . [ ق ُ ث َ ] (اِخ ) ابن عباس بن عبداﷲ از امیرانی است که منصور عباسی او را به سال 143 هَ . ق . به امارت یمامه برگزید و او تا هنگام وفات منصور در آن منصب باقی ماند. چون مهدی خلیفه ٔ عباسی روی کار آمد به عزل او فرمان داد ولی فرمان عزل پس از وفات وی...
-
قثم
لغتنامه دهخدا
قثم . [ ق ُ ث َ ] (اِخ ) ابن عباس بن عبدالمطلب صحابی است . و قثم از قاثم معدول است . (منتهی الارب ). قثم بن عباس هاشمی از امیرانی است که عم وی علی بن ابیطالب او را به حکومت مدینه برگزید. وی تا زمان قتل علی علیه السلام در آن منصب بود. پس به سمرقند رفت...
-
قثم
لغتنامه دهخدا
قثم . [ ق ُ ث َ ] (ع ص ) مرد بسیار بخشش و دهش . || گردآورنده ٔزن و فرزند و عیال . || مرد جمعکننده ٔ بدی و شر . || (اِ)کفتار نر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
قسم
لغتنامه دهخدا
قسم . [ ق َ ] (ع اِ، اِمص ) عطا و دهش . (منتهی الارب ). عطاء. (اقرب الموارد). و به این معنی جمع ندارد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || رای . || شک و تردد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). تردید. (ناظم الاطباء). || باران . || آب . || قد...
-
قسم
لغتنامه دهخدا
قسم . [ ق َ ] (ع مص ) پخش کردن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || افتادن چیزی در دل و گمان پیدا شدن بدان و سپس آن گمان نیرو گرفتن و به یقین رسیدن . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). قوت گرفتن جانب معلوم سپس مرجوحیت آن چندانکه حقیقت گردد. (منتهی الارب )...
-
قسم
لغتنامه دهخدا
قسم . [ ق َ س َ ](ع اِ) سوگند. (منتهی الارب ). یمین به خدا یا به غیرخدا. و قسم اسم است از اَقْسَم َ. (اقرب الموارد).- قسم به خدا ؛ به خدا سوگند. به خدای قسم . سوگند با خدای . باﷲ. واﷲ. تاﷲ. ایم اﷲ. هیم اﷲ.- امثال :قسمت را باور کنم یا دم خروس را ؛ در...
-
قسم
لغتنامه دهخدا
قسم . [ ق َ] (اِخ ) نام جائی است . (معجم البلدان ، از ادیبی ).
-
قسم
لغتنامه دهخدا
قسم . [ ق ِ ] (ع اِ) چون : هر قسم ؛ هر چون . || بهره و نصیب . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). سهم . بهر. تیر. بخش . برخ . رسد : محمد از سر انگشت خود اشارت کردمه تمام به دو قسم شد بحکم اﷲ. سوزنی .مه صیام به دو قسم کرد او و گذاشت به قسم روز به صوم و به ...
-
قسم
لغتنامه دهخدا
قسم . [ ق ِ س َ ] (ع اِ) ج ِ قسمة. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ): یا قاسم الرزق قدخانتنی القسم . (اقرب الموارد). رجوع به قسمة شود.
-
قسم
لغتنامه دهخدا
قسم . [ ق ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ قسیم ، به معنی جمیل . (اقرب الموارد). رجوع به قسیم شود.
-
جستوجو در متن
-
اقصام
لغتنامه دهخدا
اقصام . [ اَ ](ع اِ) ج ِ قَصم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || ج ِ قِصم . (ناظم الاطباء). رجوع به قصم شود.
-
قصیمة
لغتنامه دهخدا
قصیمة. [ ق َ م َ ] (ع اِ) ریگ توده ای که غضا رویاند. (منتهی الارب ). رملة تنبت الغضا. (اقرب الموارد). || جماعت درختان غضا قریب به یکدیگر. ج ، قَصیم ، قُصُم ، قصائم . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
-
اقصم
لغتنامه دهخدا
اقصم . [ اَ ص َ ] (ع ص ) آنکه نیمه ٔ دندان او شکسته باشد. (آنندراج ). نیمه ٔ دندان پیشین شکسته . (منتهی الارب ). شکسته دندان . دندان پیشین از نیمه فراشکسته . (تاج المصادر بیهقی ) (مهذب الاسماء). آنکه دندانش نیمه شکسته باشد به پهنا. مؤنث آن قصماء. ج ...
-
التفات
لغتنامه دهخدا
التفات . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) وانگریستن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ). بازپس نگریستن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). برگشته نگریستن . (منتهی الارب ). بگوشه ٔ چشم نگریستن . (غیاث اللغات ). پروای کسی کردن : سلطان را التفات نظری افتاد نوشتکین را دید د...
-
اشتقاق اکبر
لغتنامه دهخدا
اشتقاق اکبر. [ اِ ت ِ ق ِ اَ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) هرگاه دو کلمه در بیشتر حروف با هم موافق باشند و در بقیه ٔ حروف نیز تناسب آنها محفوظ باشد، آنرا اشتقاق اکبر خوانند، مانند نعق از نهق . و برحسب رای امام رازی اشتقاق اکبر آن است که لفظ مرکب از ح...