کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قصری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
قصری
لغتنامه دهخدا
قصری . [ ق ُ را ] (ع اِ) قِصْری ̍ است در همه ٔ معانی آن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قِصْری ̍ شود. || نوعی از اژدر. (منتهی الارب ). ضرب من الافاعی . (اقرب الموارد). || آخرالامر. (اقرب الموارد). || کوتاه ترین استخوان پهلو، یا استخوان پهلو ...
-
قصری
لغتنامه دهخدا
قصری .[ ق َ ص َ را ] (ع اِ) نوعی از افعی . (اقرب الموارد).نوعی از اژدر. (منتهی الارب ). رجوع به قَصری ̍ شود.
-
واژههای مشابه
-
زاویه ٔ قصری
لغتنامه دهخدا
زاویه ٔ قصری . [ ی َ ی ِ ق َ ری ی ] (اِخ ) این زاویه در خارج قاهره واقع است و ابی عبداﷲ محمدبن موسی قصری از مشایخ علم و عباد پس از آنکه از موطن خویش قصر کنامه به قاهره آمد در این زاویه انزوا جست و به عبادت و طلب علم پرداخت و در همان جا به سال 633 هَ ...
-
واژههای همآوا
-
غثری
لغتنامه دهخدا
غثری . [ غ َ ث َ ری ی ] (ع ص نسبی ) کشت دشتی که از باران آب خورد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). در غالب شهرستانهای ایران دیم و دیمی گویند. العثری بالعین المهملة. (اقرب الموارد).
-
قسری
لغتنامه دهخدا
قسری . [ ق َ ] (اِخ ) اسدبن عبداﷲ است . رجوع به اعلام زرکلی ، اسدبن عبداﷲ و اسدبن عبداﷲ قسری در همین لغت نامه شود.
-
قسری
لغتنامه دهخدا
قسری . [ ق َ ] (اِخ ) یزیدبن خالد. رجوع به یزیدبن خالد در اعلام زرکلی شود.
-
قسری
لغتنامه دهخدا
قسری . [ ق َ ] (ص نسبی ) (حرکت ...) در مقابل حرکت ارادی طبعی است ، و آن حرکتی است که به قسرقاسر تحقیق یابد مانند پرتاب سنگی به طرف بالا. رجوع به حکمت الاشراق چ انستیتو ایران و فرانسه ص 194 شود.
-
قسری
لغتنامه دهخدا
قسری . [ ق َ ] (ص نسبی ) نسبت است به قسر. (اللباب ). رجوع به قَسر شود.
-
قسری
لغتنامه دهخدا
قسری . [ ق َ ](اِخ ) خالدبن عبداﷲبن یزیدبن اسد. امیر عراق بود. جد وی یزید صحبت رسول خدای را درک کرد. مردمی بسیار به وی منسوبند. (اللباب ). و رجوع به اعلام زرکلی ، خالدبن عبداﷲ و اسدبن عبداﷲ قسری در همین لغت نامه شود.
-
جستوجو در متن
-
قصرالزیت
لغتنامه دهخدا
قصرالزیت . [ ق َ رُزْ زَ ] (اِخ ) در بصره است ، و عبیداﷲبن محمد قصری بدان منسوب است . (معجم البلدان ). رجوع به قصری (عبیداﷲ...) شود.
-
بطریر
لغتنامه دهخدا
بطریر. [ ب َ ] (اِخ ) قصری نزدیک مرسیه . (دمشقی ).
-
اسماعیل
لغتنامه دهخدا
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) قصری ملقب به کهف الدین . پدر او عمر نام داشت و او پدر شیخ صدرالدین عبداللطیف شیخ طریقت مولانا معین الدین احمدبن ابی الخیر است ، و این اسماعیل قصری جز اسماعیل قصری مذکور در فقره ٔ قبل است ، چه وفات معین الدین که از پسر کهف الدی...
-
طمار
لغتنامه دهخدا
طمار. [ طَ ] (اِخ ) کوهی است . || و گویند نام سور دمشق است . || قصری است در کوفه . (معجم البلدان ).