کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قصاف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قصاف
لغتنامه دهخدا
قصاف . [ ق َص ْ صا ] (ع ص ) بازیگر. (ملخص اللغات حسن خطیب کرمانی ). (مهذب الاسماء). || رجل قصاف ؛ صَیِّت ، بلندآواز. (از اقرب الموارد).
-
قصاف
لغتنامه دهخدا
قصاف . [ ق ِ ] (اِخ ) (بنو...) نام تیره ای است . (منتهی الارب ).
-
قصاف
لغتنامه دهخدا
قصاف . [ ق ِ ] (اِخ ) نام مردی است . (از منتهی الارب ).
-
قصاف
لغتنامه دهخدا
قصاف . [ ق ِ ] (ع ص ، اِ) زن سطبر پرگوشت . (منتهی الارب ). المراءة الضخمة. (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
بازیگر
لغتنامه دهخدا
بازیگر. [ گ َ ] (ص مرکب ) بازی کننده . لَعِب (منتهی الارب ) لَعّاب (دهار) سامد. قصّاف . (ملخص اللغات حسن خطیب کرمانی ). لاعب . لاهی . (دهار). آنکه ببازیهای تفریحی و ورزش سرگرم شود. سرگرم کننده . مشغول کننده : شده تیغها در سر انداختن چو بازیگر از گویه...