کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قشط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قشط
لغتنامه دهخدا
قشط. [ ق َ ] (ع مص ) برهنه و گشاده کردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد): قشطه عنه ؛ نزعه و قلعه و کشطه . و این از باب نصر و ضرب آمده است . قشط لغت تمیم و اسد است و کشط لغت قیس است . (اقرب الموارد). || به چوب دستی زدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ...
-
واژههای همآوا
-
غشت
لغتنامه دهخدا
غشت . [ غ َ ] (اِخ )نام جایی . رجوع به انساب سمعانی ورق 409 الف شود.
-
قشة
لغتنامه دهخدا
قشة. [ ق ِش ْ ش َ ] (ع اِ) کپی ماده یا بچه ٔ ماده ٔ آن . (منتهی الارب ). بوزینه یا بچه ٔ ماده ٔ آن . (از اقرب الموارد). و در مثل گویند: اکیس من قِشّة. (منتهی الارب ). || کودک و دختر ریزه اندام . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || کرمکی است شبیه خبزدوک...
-
جستوجو در متن
-
قشد
لغتنامه دهخدا
قشد. [ ق َ ] (ع مص ) برهنه کردن و وانمودن . (منتهی الارب ). قشط. (اقرب الموارد). گویند: قشد؛ برهنه کرد او را و وانمود. (منتهی الارب ). رجوع به قشط شود.
-
برهنه کردن
لغتنامه دهخدا
برهنه کردن . [ ب ِ رَ ن َ / ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) عریان کردن . (ناظم الاطباء). لخت کردن . عور کردن . لوت کردن . اعراء. تجرید. تعریة. تکشیف . حسر. قشد. قشط. کاشفة. کشط. کشف . کفح . مکاشفة : چرا خامش نباشی چون ندانی برهنه چون کنی عورت به بازار؟ ناصرخ...