کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قسم نامه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
هم قسم
لغتنامه دهخدا
هم قسم . [ هََ ق َ س َ ] (ص مرکب ) هم سوگند. حلیف . هم عهد. هم پیمان . (یادداشت مؤلف ). دو تن که با یکدیگر بر سر کاری سوگند خورند.
-
راست قسم
لغتنامه دهخدا
راست قسم . [ ق ِ ] (ص مرکب ) دو یا چند کس که سهم و قسمت شان از یک چیز مساوی و برابر باشد : ندارد ز ما کس ز کس مال بیش همه راست قسمیم در مال خویش .نظامی .
-
قسم خوردن
لغتنامه دهخدا
قسم خوردن . [ ق َ س َ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) سوگند یاد کردن . سوگند خوردن : خورده قسم اختران به پاداشم بسته کمر آسمان به پیکارم .مسعودسعد.
-
قسم دادن
لغتنامه دهخدا
قسم دادن . [ ق َ س َ دَ ] (مص مرکب ) سوگند دادن . از کسی سوگند خواستن . نِشْدَت .
-
حرف قسم
لغتنامه دهخدا
حرف قسم . [ ح َ ف ِ ق َ س َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به حروف قسم شود.
-
چه قسم
لغتنامه دهخدا
چه قسم . [ چ ِ ق ِ ] (ادات استفهام ) (مرکب از «چه » ادات استفهام + «قسم »). به چه کیفیت ؟ چگونه ؟ چطور؟
-
حروف قسم
لغتنامه دهخدا
حروف قسم . [ ح ُ ف ِ ق َ س َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) در دستور زبان عربی مانند «و، ت » که چون بر سر کلمه ای درآیند آخر آنرا نیز مجرور سازند، و بنابراین از حروف جاره نیز میباشند.
-
قسم و آیه
لغتنامه دهخدا
قسم و آیه . [ ق َ س َ م ُ ی َ / ی ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب )برای اثبات امری قسم خوردن و به آیه ٔ قرآن استشهاد کردن . اگر کسی برای قبولاندن مطلبی پافشاری کند و دلیل و برهان آورد گویند: اینقدر قسم و آیه لازم نیست .
-
قسم یاد کردن
لغتنامه دهخدا
قسم یاد کردن . [ق َ س َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سوگند خوردن . قسم خوردن .
-
جستوجو در متن
-
دستروک
لغتنامه دهخدا
دستروک . [ ] (اِ)نام بهترین قسم از حنای خبیص . (یادداشت لغت نامه ).
-
رافع
لغتنامه دهخدا
رافع.[ ف ِ ] (اِخ ) انصاری . ابن یزید انصاری . رجوع به رافعبن زید در همین لغت نامه و الاصابة ج 2 قسم اول شود.
-
ورشیم
لغتنامه دهخدا
ورشیم . [ وَ ] (اِ) به معنی قسم و پاره و جزو باشد. چنانکه گویند ورشیم اول یعنی قسم اول و جزو اول . (ناظم الاطباء) (برهان ) (آنندراج ).- نخستین ورشیم نامه ؛ جزو اول کتاب . (ناظم الاطباء).|| سوره و کلام خدا را نیز گویند. (آنندراج ) (انجمن آرا). از برس...
-
رافع
لغتنامه دهخدا
رافع. [ ف ِ ] (اِخ ) رفیق اسلم ... ابن حجر گویداحتمال دارد وی همان ابوالبهی باشد. رجوع به الاصابةج 2 قسم اول و رافع ابوالبهی در همین لغت نامه شود.
-
زولنگ
لغتنامه دهخدا
زولنگ . [ ] (اِ) به لغت مازندرانی قسم اخیر قرصعنه است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به قرصعنه و قرصعنه ٔ مسدس و واژه نامه ٔ طبری ص 136 شود.