کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قسمت خور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قسمت خور
لغتنامه دهخدا
قسمت خور. [ ق ِ م َ خوَرْ / خُرْ ] (نف مرکب ) به معنی روزی خور. (آنندراج ) : چو قسمت خوران را کنی رام ِ خویش بران قسمت افتاده دان نام خویش .نظامی (از آنندراج ).
-
واژههای مشابه
-
رسم قسمت
لغتنامه دهخدا
رسم قسمت . [ رَ م ِ ق ِ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )حق قاضی وقتی که قسمت کند ارث را. (ناظم الاطباء).
-
قابل قسمت
لغتنامه دهخدا
قابل قسمت . [ ب ِ ل ِ ق ِ م َ ] (ص مرکب ) بخش پذیر.
-
قابلیت قسمت
لغتنامه دهخدا
قابلیت قسمت . [ ب ِ لی ی َ ت ِ ق ِم َ ] (ترکیب اضافی ، اِمص مرکب ) قابل انقسام بودن . قابلیت تقسیم . قابلیت تجزیه (اصطلاح ریاضی و فلسفه ).
-
قسمت خوردن
لغتنامه دهخدا
قسمت خوردن . [ ق ِم َ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) خوردن خوراک هرروزه که باعث ادامه ٔ زندگی است . روزی خوردن : چنان پهن خوان ِ کَرَم گستردکه سیمرغ در قاف قسمت خورد. سعدی (بوستان چ یوسفی بیت 18).
-
قسمت کردن
لغتنامه دهخدا
قسمت کردن . [ ق ِ م َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بهره کردن . بخش کردن . تقسیم کردن . توزیع کردن : غم هجران به سویّت تر از این قسمت کن کین همه درد به جان من تنها نرسد. سعدی .عشق چون قسمت اسباب معیشت میکردلاله داغی ز میان برد که داغم دارد. قدسی . || نصیب کردن...
-
خارج قسمت
لغتنامه دهخدا
خارج قسمت . [ رِ ج ِ ق ِ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عددی را گویند که پس از قسمت عددی بر عدد دیگری حاصل شود. (ناظم الاطباء). تعداد دفعاتی که مقسوم علیه در مقسوم می گنجد. بهر. رجوع به بهر شود.
-
نصیب و قسمت
لغتنامه دهخدا
نصیب و قسمت . [ ن َ ب ُ ق ِ م َ ] (ترکیب عطفی ) بهره و روزی . رجوع به نصیب شود.
-
جستوجو در متن
-
بخشیدنی
لغتنامه دهخدا
بخشیدنی . [ ب َ دَ ] (ص لیاقت ) چیزی که قسمت کردن آن واجب است . واجب القسمه . (از یادداشت مؤلف ). قسمت کردنی : زن و خانه و چیز بخشیدنیست تهی دست کس با توانگر یکیست .فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 8 ص 2302).مزدک گفت مال بخشیدنی است میان مردمان . (سیاست ن...
-
گیاه زار
لغتنامه دهخدا
گیاه زار. (اِ مرکب ) علفزار.مرتع. گیاه خور. گیاخورد. گیاچر. چراگاه . چمنزار : شتر داند که گیاه زار کجا است تا آنجا شود. (ابوالفتوح ج 3 ص 328). از زمین بیرون آورد آب و گیاه زار. (ابوالفتوح ج 5 ص 472). گله ها که در آن نواحی و گیاه زارهای آن مراعی یافت ...
-
پیش خور
لغتنامه دهخدا
پیش خور. [خُرْ ] (اِخ ) حوزه ٔ میان همدان و ساوه . از بلوکات همدان . عده ٔ قری 34. مساحت 21 فرسنگ ، دارای 3904 تن سکنه . مرکز رزن . حد شمالی آن درجزین و حد شرقی وفس و عاشقلو و حد جنوبی قره چای و غربی بلوک درجزین است .نام یکی از دهستانهای بخش رزن شهرس...
-
بخشیده
لغتنامه دهخدا
بخشیده . [ ب َ دَ / دِ ] (ن مف ) داده . عطاشده . (فرهنگ فارسی معین ). مبذول . موهوب . عطیه : اگر بر چیز بخشیده ز بخشنده نشان بودی نبینی هیچ دیناری کز او بی صد نشان باشد. فرخی .بخشیده ٔ خدای ز تو کی شود جدای آنکو جدا شود ز تو بخشیده های ماست . ناصرخسر...
-
کل تپه ٔ فیض اﷲبیگی
لغتنامه دهخدا
کل تپه ٔ فیض اﷲبیگی . [ ک ُ ت َپ ْ پ ِ ی ِ ف َ / ف ِ ضُل ْ لاه ب َ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای سه گانه ٔ بخش مرکزی شهرستان سقز است . این دهستان در قسمت شمال غربی شهرستان واقع است و ازطرف شمال به دهستانهای گوگ آغاج از بخش تکاب مراغه وبهی از بخش بوکان مه...