کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قسط تلخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قسط تلخ
لغتنامه دهخدا
قسط تلخ . [ ق ُ طِ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قسط کشمیری است . رجوع به قُسط شود.
-
واژههای مشابه
-
پیش قسط
لغتنامه دهخدا
پیش قسط. [ ق ِ ] (اِ مرکب ) مساعده . || قسمت نخست از چند قسمت وجهی که بعاجل دهند و اقساط دیگر را به آجل . یک حصه از چند حصه ٔ پرداخت پولی . || بیعانه .
-
قسط بحری
لغتنامه دهخدا
قسط بحری . [ ق ُ طِ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قسطشیرین است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به قسط شود.
-
قسط رومی
لغتنامه دهخدا
قسط رومی . [ ق ُ طِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قسط شیرین است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به قُسط شود. || بیست اوقیه است و انطاکی و مصری 18 اوقیه است و گویند چهار رطل است و قسط عسل در یونان یک رطل است و گویند یک رطل و نیم و گویند دو رطل و نیم و قسطالش...
-
قسط شامی
لغتنامه دهخدا
قسط شامی . [ ق ُ طِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) راسن است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). و آن را قسط سوری نیز گفته اند. رجوع به قُسط، و تذکره ٔ ضریر انطاکی شود.
-
قسط عربی
لغتنامه دهخدا
قسط عربی . [ ق ُ طِ ع َ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قسط شیرین است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به قُسط شود.
-
قسط فارسی
لغتنامه دهخدا
قسط فارسی . [ ق ُ طِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قسط ابیض مُرّ است که به فارسی ماردارو نامند. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به قُسط شود.
-
قسط مقری
لغتنامه دهخدا
قسط مقری . [ ق ُ طِ م ُ ] (اِخ ) اسماعیل بن قسطنطین مکی . از قراء است . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
قسطالمرو
لغتنامه دهخدا
قسطالمرو. [ ق ُ طُل ْ م َرْوْ ] (ع اِ مرکب ) قسط تلخ است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به قسط شود.
-
خالنجان
لغتنامه دهخدا
خالنجان . [ ل َ ] (اِ) نام داروئی است . خولنجان . خولنجان مصری . ریشه ٔ جوز.قسط تلخ . قسط کشمیری . رجوع به کلمه ٔ خولنجان شود.
-
قسطس
لغتنامه دهخدا
قسطس . [ ق ُ طُ ](معرب ، اِ) کست . دوائی است که آن را قسط میگویند، و آن چند نوع میباشد، نوع اول عربی است و آن را قسط بحری خوانند و آن سفید میباشد، و دیگری قسط هندی و آن سیاه میباشد، تلخ است و قسط مرهمان است ، و نوع دیگر قسط رومی است و آن سفید و شیرین...
-
اطریفل دیدان
لغتنامه دهخدا
اطریفل دیدان . [ اِ ف َ / ف ِ / ف ُ ل ِ ](ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مستعمل از جهت کرمهای بزرگ و خرد، بغایت مفید بود. صنعت آن : برنگ کابلی مقشر ده درم و حب النیل و تربد سفید مجوف خراشیده و بروغن بادام چرب کرده و قسط تلخ از هر یکی پنج درم و قنبید وترمس و...
-
حب المحلب
لغتنامه دهخدا
حب المحلب . [ ح َب ْ بُل ْ م ِ ل َ ] (ع اِ مرکب ) نیوند مریم . نوعی از داروهای افاویه است . (بحر الجواهر). صاحب اختیارات گوید: بپارسی نیوند مریم خوانند بهترین وی فربه بود و طبیعت وی گرم و خشک است و گویند معتدل بود و گویند سرد است و قول اصح آن است که ...